مهر ماه 1347 وارد مدرسه شده ام . تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهریار و دوره ی راهنمایی را در بوعلی محل زادگاهم ( کارخانه قند اورمیه ) به پایان برده ام . در سال 1355 وارد دبیرستان شدم ( دبیرستان رضا شاه سابق ) ، که بعد از انقلاب به دکتر علی شریعتی تغییر نام یافت و در حال حاضر دبیرستان امام خمینی (ره) می باشد . سال 1360 ، از دبیرستان محمدجعفر معنوی موفق به أخذ دیپلم علوم تجربی شدم و در یکسال بعد به خدمت سربازی رفتم . محل خدمتم پدافند هوایی بود که دو سال در جبهه واقع در جزیره ی خارک ( ترمینال نفتی خلیج فارس ) ، با خدمت صادقانه و أخذ درجات لیاقت و تشویق اولیای ارتش و فرماندهان ، آن دوران را نیز سپری نمودم .

 از آبان 1363 ، در کارخانه قند اورمیه ، بصورت کارگر فصلی مشغول شدم . دو سال در فروشگاه تعاونی مصرف اقتصاد اداره ی دارایی اورمیه ، بعنوان فروشنده ی غرفه ی خواربار اشتغال داشته ام . تابستان 1367 به استخدام اداره کل مخابرات استان آذربایجان غربی درآمده و بعنوان تکنسین سالن دستگاه بمدت دو سال در واحد مهاباد مشغول به کار بوده ام .

 این اشتغال های موقت و پراکنده ادامه داشته تا اینکه بهمن ماه 1368 به استخدام رسمی بانک سپه درآمدم و الآن نیز بازنشسته هستم . در شهریور 1371 ازدواج نموده ام که حاصل آن سه فرزند دختر و یک پسر می باشد .

 پدرم بیست و پنج ساله بوده که تمام املاک و زمینهای زراعی شان را رها نموده ، از این روستای زادگاهش به اورمیه کوچ می کند و آن هنگام ( 1328 ) تازه می خواسته اند شروع به پی ریزی و ساخت کارخانه قند نمایند که پدرم نیز با کارگری در این منطقه ، حیات و زندگی خویش را پی می گیرد .

 ریشه و تبار ما در یکان سعدی از « قاراقویونلو » های طایفه ی « حاجی سالی » می باشد . این روستای یکان شخصیتهای تاریخی جسور و رادمردانی چون قوچعلی خان و بخشعلی خان را در دامان خویش پرورده است که همه ی اهالی منطقه یکان و اهل قلم و اهل تاریخ معاصر و مشروطیت با این دو نام کاملاً آشنایی دارند . رشادتهای این دو بزرگمرد یادآور و تداعی کننده ی رشادتها و شجاعتهای آبا و اجداد خویش یعنی قرایوسف و جهانشاه میرزا ، سلاطین و حکمرانان حکومت قاراقویونلوها می باشد . اهالی روستای زادگاه پدرم ، از بازماندگان همان نسل طایفه ی « سادیلو » یا « سدیلی » از قاراقویونلوها بوده اند که بخش کوچکی از آن طایفه در این روستا مسکن گزیده و به زندگی خویش پرداخته اند . نام این طایفه ی سادیلو یا سدیلی به معنی و مفهوم لغوی « اهل نور و روشنی » در کتب تاریخی به شکل جعلی و تحریف یافته ی عربی ، که گویا نام سرداری از این طایفه بوده ، با نام « سعدلو » قید شده است .

 از نسل همین طایفه ، در دیگر نقاط آذربایجان نیز پراکنده گشته و در آبادیهایی که نام و عنوانشان نیز بیانگر نام طایفه ی شان است ، مسکون و تاکنون نیز زندگی می کنند ؛ بدون آنکه قرابت و همریشگی و هم طایفه و هم تبار بودن خویش را بدانند . از این طایفه ، از جمله روستاهایی با عنوان « ساعتلو » و « زده لی » در اورمیه ؛ « زال » در بین جلفا و مرند ؛ « ساعتلو » و « سالیان » را در جمهوری آذربایجان می توان نام برد . البته اهالی روستای باراندوز نیز از بازمانده ی قاراقویونلوها هستند ، منتهی نه از این طایفه ، بلکه از طایفه ای دیگر می باشند .

 ... اصلیت من ، از طرف مادر نیز ، به سلماس ، روستای « سارنا » می رسد . ولی در اصل قضیه ، ریشه و تبار مادری ما به روستای خانقاه چورس از توابع شهرستان قره ضیاء الدین می رسد . چون پدر بزرگ و مادر بزرگ من اهل روستای خانقاه چورس بوده که سپس به سلماس و روستای سارنا مهاجرت نموده اند و در سلماس مستقر گشته اند . مادر من ، در نام خانوادگی خویش ، همین نام روستای زادگاه پدر و مادرش را با خود دارد و نام.. فامیلیش « خانقاه لو » است .

 

... در اینجا از ذکر یک موضوع مهم ناچارم ؛ که با کار قلمی و ادبی من ارتباط دارد :

 در همان دوران تحصیل ، در یکی از ایام به روستای مادری ام رفته بودیم . درست یادم هست که با دایی ام وارد بقالی ساده و محقری شدیم و پنج ریال داده و نیم کیلو خرما خریدیم و همانجا خوردیم . بعد از کمی صاحب بقالی که اطلاعاتی راجع به من از دایی پرسیده بود ، یک کتاب جیبی به دست من داد و گفت : حالا که می گویند شاگرد زرنگی هستی و از اورمیه آمده ای ، یک صفحه از این کتاب را بخوان ببینم . من ورقی زدم . هجی کردم . دیدم نمی شود خواند . دو سه خط ( مصراع ) از شعر را توانستم شکسته بسته بطور مضحک بخوانم . آن کتاب جیبی به زبان مادری من یعنی ترکی نوشته شده بود و یکی از مجموعه کتابهای شعر طنز رنگارنگ اثر استاد کریمی مراغه ای بود ، با این بیت آغازین : « اوغلانلار ایچینده بارک الله بیزیم اوغلان / بیر دسته قیزیل گول دور ماشاء الله بیزیم اوغلان » . همین جرقه شد تا به جبران خجلت و شرمساری حاصل از عدم خوانش شعری به زبان مادری ام ( ترکی ) ، پس از بازگشت ؛ رفتم داخل شهر و به جست و جوی کتاب رنگارنگ کریمی پرداختم . در یک دستفروش جنب سینما کریستال اورمیه آن را یافتم و به قیمت یک تومان خریدم . شروع به خواندن کردم . بعد از آن ، هر میهمانی به خانه می آمد من می آوردم کتاب را با علاقه ی تمام برایش می خواندم . روزها سپری می شد و علاقه به خوانش شعر ترکی و نوشتن به این زبان شیرین در من قوت می گرفت . این علاقه و کنجکاوی از سال 1358 به بعد در من فزونی یافت و سیستماتیک گردید . به دلیل آشنایی و تسلطم به خط نوشتاری و ادبی کیریل ( الفبای روسی ) و لاتین و خواندن آثار ادبی نویسندگان و شعرای جمهوری آذربایجان چون صمد وورغون ، سلیمان رستم ، بختیار وهاب زاده ، رسول رضا ، محمد سعید اردوبادی ، میرزا فتحعلی آخوندوف و ... ؛ نیز مطالعه ی ژورنالهای ادبی و ماهانه با نام آذربایجان ادبی ، بدیعی ژورنالی و ... ؛ روز به روز به زبان و ادبیات و تاریخ و فولکلور و دیگر شاخه های فرهنگی زبان مادری خود شیفته شدم و گام اساسی در این دریای بیکران گذاشتم . همزمان با این فعالیتها و مطالعات پیگیر ، با برخی از نشریات مثل « یول » و « وارلیق » و همچنین هفته نامه های استانی امانت ، صدای اورمیه و نوید آذربایجان همکاری قلمی داشته ام .

 * سبک نگارش و زبان نوشتاری شما چیست و در چه حوزه هایی فعالیت می کنید ؟

 

زبان نوشتاری من هم فارسی است ، هم ترکی . حوزه ی فعالیتم نیز تحقیق و کنکاش در زمینه ی اسامی اشخاص و مکانها ، آبادیها ، کوه و دره ، رود ، رودخانه و اسامی تاریخی موجود در اسناد ثبتی و مضبوط قبایل و طوایف گوناگون ترک ، چه در داخل ایران و چه خارج از ایران ، می باشد . همچنین بخشی از فعالیتم در زمینه ی تاریخ باستان منطقه و ترکان خصوصاً تاریخ باستان ایران ، ترکستان ، بین النهرین ، آذربایجان و سرزمین آریاست .

البته بیشتر هم و غمّ من روی مساله ی جمع آوری و تدوین فرهنگ اسامی ترکی است که سعی دارم آن را بعنوان منبعی در حد یک مرجع درآورم . البته تا چه حد موفق به این امر شوم ، بستگی به شرایط و وضعیت و موقعیت آینده دارد ؛ اگر عمری باقی باشد .

 

* آیا با انجمنهای ادبی و نهادها و ادارات فرهنگی ارتباط و همکاری دارید ؟

با هیچ انجمن ادبی و نهاد و اداره ی فرهنگی – فعلاً – ارتباط ندارم . چون که با توجه به نوع فعالیت فرهنگی و نویسندگی بنده ، که در زمینه ی فرهنگ و تاریخ ترک و ترکان است ، ذاتاً نیز از لحاظ اداری و نهادی در سطح دولتی خریداری در بین این نهادها و ارگانها و ادارات دولتی نخواهد داشت . بله اگر نوع فعالیت و قلم فرسایی بنده در زمینه ی فرهنگ و زبان غیر ترکی بود ، حتماً نیز این علایق و ارتباطات خیلی پیشتر از امروز ، ایجاد و برقرار شده بود و حتی از انواع حمایتها و کمکها ، چه مالی و چه معنوی ، برخوردار هم می شدم .

 

* ارتباط شما با اهل قلم و محافل نویسندگان سایر شهرستان ها یا استانهای همجوار چطور است ؟

 ارتباط من با اهل قلم و نویسندگان سایر شهرستانها که در این زمینه یعنی در خدمت به فرهنگ و زبان و ادبیات آذربایجانی فعالیت و نویسندگی می کنند ، در حد بسیار خوبی است . با آنها ارتباط فرهنگی و ادبی در حد عالی و محترمانه ای دارم .

* آقای جوادی ، ما شما را بیشتر به عنوان لغت شناس و فعال در حوزه ی واژگان زبان و ادبیات ترکی می شناسیم ؛ در این خصوص توضیحاتی بفرمایید .

 

بله تا حد و توان خویش ، با استعانت از خدا ، در همین زمینه ی لغت و همچنین در کنار آن اسامی ترکی فعالیت و تحقیق می کنم و به این نوع فعالیت و تلاش شبانه روزی خویش ، بعنوان یک دانش و شاخه ای از علم می نگرم و سعی دارم دایره ی فعالیت خویش را تا حد امکان و توان ، قانونمندانه و علمی به منصه ی ظهور برسانم . فکر می کنم با انجام و نیل به این هدف ، تا حدودی دین فرهنگی خود را به بخشی از هموطنان خود که حدود نصفی از جمعیت کشورمان را تشکیل می دهد ، لااقل در یک زمینه و شاخه ای از فرهنگ دیرین و شکوهمند ادا نموده باشم .

* اگر آثاری از شما – توسط خودتان و یا دیگران - منتشر شده ، نام ببرید . در غیر اینصورت ، علت عدم چاپ و نشر آثارتان را توضیح دهید .

متأسفانه اکثر آثار نگارش یافته ی ترکی و یا در زمینه ی فرهنگ و ادبیات ترکی مورد بی مهری مسوولان بخش بررسی کتب وزارت ارشاد قرار گرفته که موجب بروز احساس جدایی و نگرشهای سوئی بین اینگونه نویسندگان و ادارات متبوع گردیده است . بنده به نوبه ی خودم بعنوان یکی از این رده نویسندگان تأسف می خورم . از جمله ایرادات بسیار بزرگ وارده به وزارت ارشاد اسلامی ، نحوه ی عمل و انجام مراودات و طی طریق مراحل اداری در بخش ممیزی و بررسی کتب است . معمولاً در همه جای دنیا و حتی تمام سازمانها و ادارات داخل کشور ، رسم بر آنست که همه ی مراودات و انجام امور اداری از طریق مکاتبات و ثبت و ضبط در دفاتر اداری انجام می گیرد و حتی درخواستهای ارباب رجوع و پاسخهای آن نیز بصورت کتبی و نامه نگاری انجام می گیرد ؛ ولی بخش بررسی کتب ادارات متبوعه ی وزارت ارشاد متأسفانه از این اصول و قاعده ی جهانی و مرسوم ، کنار مانده است و هرگاه مراجعه می کنی که علت عدم صدور مجوز چاپ چیست ؟ از دادن پاسخ و توضیح صریح و روشن ابا داشته ، خودداری می کنند و بصورت مبهم و گنگ و بدون وضوح و به اکراه پاسخ می دهند و هر گاه نیز خواستار اعلام جواب بصورت کتبی و مرسوم اداری می شوی ، می گویند : « ما هیچگاه کتبی جواب نمی دهیم . جوابهای ما همیشه بصورت شفاهی است ».

حال جای بسی تعجب و شگفتی است که چرا فقط یک اداره ، آن هم تنها یک بخش از آن تافته ی جدا بافته ای از پیکره ی نظام اداری و سازمانی مرسوم در کشور می باشد !؟ بنده هر چه قدر در این مورد فکر می کنم تا علتی پیدا کنم ، ره به جایی نبرده ام . از جمله ایرادات بنی اسراییلی که بخش بررسی کتب ادارات ارشاد بر کتب لغات و فرهنگهای ترکی وارد می سازند ، اینست که می گویند باید بخش لاتین ( تلفظی و فونوتیکی ) آن را حذف کنید . کسی هم نیست به این مسوولان بگوید که کتب فرهنگ لغات خصوصاً فرهنگهای لغات ترکی ، لازمه اش وجود بخش لاتین است که جهت رفع هر گونه ابهام و تردیدی در تلفظ لغات ، ترکیبات و اصطلاحات ترکی بایستی در فرهنگ درج گردد ؛ چونکه الفبای عربی زبان فارسی نسبت به ایفای درست و صحیح کلمات و واژگان ترکی ، ناقص و عاجز است و گاهی پیش می آید که یک کلمه یا واژه ی ترکی را می توان به هشت نوع یا حتی بیشتر تلفظ کرد . بدین منظور جهت مشخص شدن نوع و شکل دقیق و صحیح تلفظ واژگانی ، لازم است که حتماً نگارش لاتین لغت ، در کنار نگارش عربی و فارسی آن نیز رعایت گردد .

بنده نیز همیشه شاهد این گونه موارد و ایرادات واهی و بی اساس بوده ام . لااقل ایراد وارده بایستی منطقی و فنی باشد تا فرد مولف نیز نسبت به رفع آن اقدام نماید . البته لازم است که ایراد وارده را هم بطور کتبی ، نه شفاهی ، به فرد نویسنده اعلام دارند تا دقیقاً همه چیز مشخص گردد . وگرنه شفاهی که باشد ، هیچکس تکلیف خود را نمی داند . چون حد و حدود و حریم دقیقاً روی کاغذ تعیین و مشخص نگردیده است . البته این را هم اضافه کنم که مسوولان محترم دوایر بررسی کتب ارشاد این را نیز مدنظر داشته باشند که قبل از آنکه کتاب جهت بررسی و أخذ مجوز به دستشان برسد ، نویسنده خود به حد کافی ، گاهی بیش از حد نیاز ، موارد درخواستی را رعایت می کند و دیگر نیازی به « مته به خشخاش گذاشتن » اداری و ممیزی ندارد

 

بدیهی است این مشکلات که برشمردم ، برای نویسندگان کتابهای ترکی یا کتبی که در زمینه ی فرهنگ و ادبیات ترکی می باشد ، رخ می دهد وگرنه دیگر نویسندگان غیر ترک کشور ما با این تعداد و اینچنین مشکلاتی مواجه نیستند . اگر آنها با یک مشکل مواجه بشوند ، ما نویسندگان با ده برابر آن رو به رو هستیم . إن شاء الله مسوولان ارشاد در این زمینه ترتیبی اتخاذ نمایند که نویسندگان کتب فرهنگی ، ادبی و تاریخی ، به چنین مشکلاتی برخورد نکنند و دقیقاً مواضع خویش را در قبال چنین نویسندگانی و اینچنین کتبی مشخص و صریحاً بصورت کتبی اعلام فرمایند تا هیچگونه مورد مبهم و تاریکی در پیش نباشد .

* آیا آثاری از شما در جشنواره ها و همایشهای منطقه ای ، استانی و کشوری ارائه گردیده و یا آثارتان منتخب بخش داوری بوده و امتیاز و مقامی کسب نموده اید ؛ با ذکر تاریخ و موضوع هر کدام ، تشریح کنید .

 

با وجود موانع و مشکلاتی که بر سر راه صدور مجوز چاپ کتب در زمینه ی فرهنگ و تاریخ و ادبیات ترکی هست ، آیا امکان این هست که کتب بنده در جشنواره ها و همایشهای منطقه ای ، استانی یا کشوری ارائه گردد ؟ مسلماً که امکان چنین موردی برای بنده و آثارم وجود نخواهد داشت . تنها یک بار در زمان تصدی استانداری آقای میرلوحی ، از بنده و آثارم در همایشی که به مناسبت کتاب و نویسندگی بود ، دعوت شدم و از بنده قدردانی شد و یک جلد کلام الله مجید و یک عدد کیف دستی به یادبود ، به این جانب اهدا گردید . به غیر از آن یک مورد ، دیگر پیش نیامده . البته آن ارج نهی و ارزش و قدری که به آثار بنده در محافل ادبی و فرهنگی غیر دولتی و اشخاص و خادمین فرهنگ و ادب ، چه در داخل و چه خارج ، قائل هستند ، یکهزارم آن در نهادها و تشکیلات دولتی و اداری کشوری وجود ندارد .

* به نظر جناب عالی ، نگرش ادارات فرهنگ و ارشاد شهرستان و استان ، راجع به تأسیس و تشکیل انجمن های نویسندگان و فعالان این حوزه چگونه است ؟ آیا در این خصوص حمایتی از شما به عمل آمده است ؟

 

در خصوص نگرش و عملکرد ادارات ارشاد شهرستان ، استان و حتی مرکز ، راجع به تشکیل انجمنهای نویسندگان این را خدمتتان عرض کنم که واقعیت عملکرد وزارت ارشاد و ادارات تابعه ی آن در استانها ، بسیار ضعیف است . بنده بعنوان یک نویسنده و محقق ، در ماه حداقل دویست هزار تومان هزینه ی خرید کتاب و منابع مورد لزوم دارم . الآن مدت سه سال است بطور مداوم به اداره ی ارشاد استان آذربایجان غربی جهت أخذ بن کارت خرید کتاب یا دیگر اقلام حمایتی از اهل قلم و نویسندگان و محققین مراجعه می کنم ، ولی هر بار جواب می دهند که مرکز فعلاً اقدام نکرده و از صدور کارت خبری نیست ؛ دولت پول و بودجه ندارد .

با این حساب و با این روند عملکرد وزارت ارشاد فکر می کنم تا ده سال آینده هم از صدور بن کارت خرید کتاب خبری نباشد ؛ هر چند به گفته ی مسوولان محلی چنان مبلغ به درد بخوری نیز نیست . حساب کنید با این روند عملکرد وزارت ارشاد در قبال نویسنده یا هر هنرمند دیگری را ؛ چه انتظاری می توان داشت ؟ من یکی خودم ، دیگر از هر گونه توقع و انتظاری از ارشاد اسلامی و اعطای هر گونه کمک و خدمات مالی و معنوی ، چشم پوشی نموده ، خود را قانع و راضی به وضع موجود کرده ام . چون توقع داشتن و چشم امید دوختن به هر نوع حمایتی ، موجب یأس و نومیدی در روحیه و افکار بنده خواهد شد . پس چه بهتر چشم ندوزم و افکارم نیز پریشان نشود

* نظرتان راجع به عملکرد سایر نهادهای فرهنگی ( آموزش و پرورش / سازمان تبلیغات اسلامی / معاونت فرهنگی شهرداریها / صدا و سیما / دانشگاهها و ... ) ، در خصوص شناسایی و معرفی چهره های نویسندگی و اهل قلم ، چیست ؟

 

وقتی که ارگان رسمی و دولتی و مرتبط و موظف اصلی ، با نویسنده و کتاب ، با سردی و بی تفاوتی برخورد می کند ؛ دیگر از نهادها و سازمانها و ادارات دیگر ، چون آموزش و پرورش ، تبلیغات اسلامی ، معاونت فرهنگی شهرداریها و فرمانداری و استانداری و ... چه انتظاری می توان داشت . وقتی پدر خانواده با سردی و بی تفاوتی با فرزندان خویش رفتار نماید ، دیگر چه از عمو و دایی و پسر عمو و غیره ؛ کاری ساخته نیست .

بنده از آن نهادها و ارگانها انتظاری ندارم و اگر قبلاً هم کم و بیش انتظار و توقعی داشتم ، از اداره و وزارت مربوط خویش بود که الحمدلله الآن آن حس و توقع را نیز در خود از بین برده ام ( یعنی برده اند ) ؛ خیلی هم راحت هستم . چون انتظار و توقع و در مقابل عدم پاسخگویی به انتظارات ، باعث زجر و ناراحتی نویسنده و هنرمند ظریف است .

 

ما هر چه احترام و تقدیری دیده ایم ، از سوی افراد و اشخاص جامعه و مردم خویش بوده و رضایت و ابراز علاقه ی هر کدام از آنان را با هزاران تن طلای خالص نمی توان پاسخ داد . این موهبت برای ما بس است . هدف و آرمان اصلی بنده ، جلب رضایت خاطر هموطنان و آحاد مردم است .

* آقای جوادی ، در خاتمه ، اگر نظر و پیام خاصی به نویسندگان ، مردم و جامعه دارید ، بفرمایید .

 

نظر و پیامم به برادران بزرگوار ادیب و شاعر و نویسنده و دیگر هنرمندان عرصه ی فرهنگ و تاریخ و ادبیات ، این است که قدر این مردم و مخاطبان خویش را بدانند . تنها سرمایه ی ما تک تک این مردم و هموطنان می باشند و مهم جلب رضایت خاطر و ارتقای سطح آگاهی فرهنگی و ادبی و تاریخی و شعور اجتماعی این هموطنان است . مزید بر این ، باید با دلگرمی بیش از پیش به کار خویش بپردازیم و هیچگونه چشمداشتی غیر از آحاد مردم نباید داشته باشیم ؛ رضایت و اقبال عمومی مردم ، تنها سرمایه و پشتوانه ی غنی و بدون منت ماست . با گذشت زمان ، همین مردم ، آیندگان ، خود قیمت و ارزش آثار مکتوب و رنج و زحمتهای شما را خواهند شناخت و یادتان را زنده و گرامی خواهند داشت .

در پایان ، از شما و نشریه ی وزین فردای ما نیز ، نهایت قدردانی را دارم.