چنگیزآقایی "دن بیر شعر
آخیر نیه آی اوزلو ساراییم سئله دوشدی؟
فرهاد نه گورموشدی کی آخیر داغی یاردی؟
کیمدیر او مگر شهرتی ائلدن ائله دوشدی؟
آخیر نیه آی اوزلو ساراییم سئله دوشدی؟
فرهاد نه گورموشدی کی آخیر داغی یاردی؟
کیمدیر او مگر شهرتی ائلدن ائله دوشدی؟
چنان که اهالی یکان کهریز می گویند حدود چهل سال پیش ،هرسال هنرمندان دوره گردی در زمان های معینی از سال به این روستا می آمدند وهنر شیرین و تعجب آور خودشان را در معرض دید مردم به نمایش می گذاشتند.
اشخاص مسن روستا با گذشت چندین سال ،چنان با ذوق و شوق درباره هنر آنان صحبت می کنند که واقعا انسان تکرار چنین روزگارانی را آرزو می کند.
جهت یادآوری خاطرات گذشته یکان کهریز به دو مورد از آن ها اشاره می شود.
1-خرس آموزش دیده
اشخاص مسن روستا چنین می گویند که هرسال شخصی با خرس آموزش دیده ی بزرگی جهت اجرای نمایش به یکان کهریز می آمدودر میدان نزدیک مسجد جامع ،وسایل خود را پهن نموده وبا آن خرس هنرنمایی می کرد.
اهالی روستا با شنیدن خبر ،جمع گشته ونمایش او را تماشا می کردند.صاحب خرس علاوه بر اجرای نمایش خود،خرس را وادار به تقلید حرکات عجیب وغریبی می کرد وخرس هم بسیار زیبا آن حرکات را تقلید می کرد.(مثلا از خرس می خواست ادای نانوایان و...رادرآورد)بعد از اتمام نمایش، تماشاچیان هرکدام مبلغی رادرخور انتظار آن شخص برروی دستمال بزرگی که بر روی زمین پهن شده بود می گذاشتند وبا این کار هنر او را می ستودند.
می گویند آخرین باری که به یکان کهریز آمده بود،شب را مهمان شادروان حاج اسمعلی صفری شدو بعد از آن دیگر به این روستا نیامد.
2-رستم باز(آکروبات امروزی)
باز چنان که اشخاص مسن روستا می گویند دو شخص دوره گرد هنرمند،هرسال به این روستا می آمدند.به یکی از آن ها رستم باز وبه دیگری پهلوان دروغین(یالانچی پهلوان)می گفتند.آن ها دو تا تیرک بزرگ رابه طول پنج یا شش متربه طور عمودی با طناب هایی با فاصله ده متر یا بیشتر به زمین نصب می کردند و طنابی را از بالای تیرک ها به هم وصل می کردند.رستم بازبا چوب بزرگی که در دست داشت به بالای طناب می رفت وروی طناب راه می رفت وحرکات عجیبی را روی طناب به نمایش می گذاشت.تماشاچیان او را تشویق می کردند واوبا حرکات تازه وفوق العاده ای هنرنمایی می کرد.
یالانچی پهلوان نیز هنرخنده دار خود را به نمایش می گذاشت وبا این کار تماشاچیان را به خود جلب می کرد.به گفته ی حاضران ،این فرد با حرکات شیرین و خنده دار خود،می خواست از طرف تماشاچیان ،چشم زخمی متوجه رستم باز نشود .چون ممکن است چشم زخم بخورد واز روی طناب بیفتد و آسیب ببیند.
یالانچی پهلوان در میان نمایش تماشاچیان را ترغیب می کرد که جهت تشویق رستم باز ،دستشان را به جیبشان برده و مبلغی خوبی را به دستمالشان بگذارند.ایشان چون به خواسته ی مورد نظرشان می رسیدند هر سال جهت اجرای نمایش به روستا می آمدند.راستی یاد باد آن روزگاران یاد باد.
_________________________________________
سلام
جناب واحدی از لطف شما سپاسگزارم.جهت ارتباط با ایشان می توانید با دانشگاه شهید مدنی آذربایجان تبریز تماس بگیرید.از این که به وبلاگ بنده سر می زنید متشکرم.
مدیروبلاگ:میربهرام
___________________________________________
سلام
ماهرچه داریم از دریای علم شما معلمان بهره گرفته ایم.خوشحالم که از اشعارم خوشت آمده.درپناه خدا شاد باشید.مدیر وبلاگ:میربهرام
میر محرم سالاری از 10 سالگی در سال1340 به همراه خانواده از روستای یکان کهریز به شهرستان خوی نقل مکان نموده. در این مدت بدور از وطن (یکان کهریز) به زندگی خود ادامه داده. اکنون چند بیت شعر در باره وطن خود یکان کهریز سروده به سمع و نظر شما میرسد.
(اوجاداغلار)
اوجا داغ لار نه کسمیسیز ارانیاونان بری قالما میشام من اوردا
بولمورم نئجه دی اورالار ایندی.______________________________________________
سلام
بنده عین نوشته ی شما را که در آرشیو نظرات بود درج کردم .به گمانم جنابعالی نوه ی شادروان سیدمحرم باشید .به هر حال ممنونم.هرکجاهستیدروزگارتان خوش باد.
مدیروبلاگ:میربهرام
تو از جنس برفی من از جنس آتش
تو چون آه سردی و من آه سرکش
تو از جنس هستی من از جنس مستی
تو مست از شرابی من از می پرستی
تو چون سایه بی جان من از جنس جانان
تو چون بید مجنون من از جنس طوفان
تو غرقی به صورت من عاشق به سیرت
تو دنبال نفسی مریدم به فطرت
تو از جنس دنیا من از جنس اخری
تو چون خاک پستی و من روح والا
تو بیدل نبودی تو عاشق نگشتی
تو بیدرد بودی تو چون خاک مشتی
تو خاکستری من به زیرت چو آتش
شوی دور اگر تو شوم شعله سرکش
باخاندا گؤرونور شرشرین داغی
سویودلر دوزولوب باشدان آشاغی
اؤرتالیقدا واردی اونون بولاغی
سووودون سانماسی یادیما دوشدی
شرشرین آغزیندا امام آیاغی
حووضون اوستونده آتین دیرناغی
کؤچن لرین قالیربوردا اوجاغی
اؤجاغین یانماسی یادیما دوشدی
ای آن که بر مجالس دلها تو سروری
فرزانه ای و بر همه فرزانگان سری
سروی که باغ دانش از آن گشته سربلند
سرهای دانش از تو گرفتند سروری
تا اوستاد اول انسان خدای اوست
بعداز خداپیمبراو و تو آخری
ابری تو کز سخای تو بر مرغزار دل
شاخ ادب به بار نشیند دهد بری
_______________________________________________
سلام
یقین بدان ما نیز به یاد شما زنده ایم .همین که توانسته ایم شما را خوشحال کنیم بسی خدا را شاکریم .آری همکلاس عزیز "یادباد آن روزگاران یادباد"امیدوارم شادکام و سلامت باشید.
مدیروبلاگ:رستمی
دئسه لر هارادی وطن
یکان منیم وطنیم دی
اؤلسم ده ایسته مز کفن
آدی منیم کفنیم دی
اوجا یئری قالا داغی
موسیقی میز قاراباغی
شیرین سویی گول بولاغی
یکان منیم وطنیم دی
____________________________________________
علیکم السلام
ازاین که یادی از زنده یاد ابراهیم احمدی ،معلم دلسوز وبی مانندی کردید از یک جهت خوشحال شدم که دانش آموزان با وفا و صادقی پیدا می شوند که از معلمانشان قدردانی کنندولی از جهت دیگر بادیدن نوشته شما بغض در گلویم گرفت واشک از چشمانم بی اختیار جاری شدولی چه توان کرد به قول صائب تبریزی:
بر دوستان رفته چه افسوس می خوریم ما خود مگر قرار اقامت نهاده ایم
از این که از مطالب وعکس های وبلاگ بنده ی حقیر در معرفی شادروان آقای ابراهیم احمدی استفاده کردی بسیار ممنونم .نوشته هاو عکس های زیادی از ایشان دارم که ان شاءالله در اختیارتان می گذارم. ضمنا به وبت سر زدم خیلی عالیه آفرین.
باتشکر-مدیر وبلاگ :مبر بهرام
هامی ایستکلی دن آرتیخدی منه،جان آنادیر
منه جنت،منه ایمان، منه رضوان آنادیر
منه دلبر،منه رهبر،منه یاور،منه گول
منه سونبول ، منه سوسن ، منه ریحان آنادیر
منه گؤی دیر ، منه یئردیر ، منه آی دیر ، منه گون
قارا قلبیمده ایشقلی گونوم هرآن آنادیر
گئجه اولدوز سایاراق،یاتمایان انسان آنادیر
غملره دالغین اولان،کؤنلو پریشان آنادیر
بئشیگین ریتمینه لایلایلا اؤره ک دردلرینی
خاطیره دفترینه ائیته ین عنوان آنادیر
اوخویار لایلاسنه،تا یوخو تاپسین گؤزلر
گؤر آییق،باشی نین اوستونده یانارجان آنادیر

مقاله در مورد روز مادر

آن چه مسلم است این که در قبال عشق، محبت و پاکی که مادر نثار فرزند خود میسازد، انسان از قدردانی عاجز و ناتوان است و بیتردید همین ناتوانی انسان در ارج نهادن به ارزش و مقام مادر بود که بهشت را زیر پای مادران قرار داد.
مقاله در ادامه مطلب…
معلمین عزیزم ، با سلامی گرم و آرزوی توفیق الهی ، نمی دانم با چه زبانی از زحمات بی
دریغ و تلاشهای شبانه روزی شما عزیزان تشکر و قدردانی کنم . فقط می توانم شما را
دعا کنم و از خداوند متعال طلب سلامتی و شادابی و طول عمر با عزت و عظمت برای شما
و خانواده محترمتان داشته باشم و برای آنهایی که از دنیا رفته اند طلب رحمت و مغفرت
نمایم . معلمی شغل نیست بلکه عشق است.
\" روز معلم بر همه شما عزیزان مبارک باد \".
♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
__________________________________
سلام
آقای محترم این نظر لطف شماست.منتظرنظرهایتان هستیم.شما نیز زنده باشید.
مدیر وبلاگ:میربهرام
گؤزلرین عشقی عجب چکدی منی بنده گؤزل
وار زلیخاده اولان جاذبه لر سنده گؤزل
خال رویین گؤروبن قوندو اونا مرغ دلیم
او قونان یئرده اولایدیم ،نه اولار منده گؤزل
آچ اؤزون نوری یاییلسین وطنه،اؤلکه میزه
گون گوروب پرتو حسنون اولا شرمنده گؤزل
سورسان احوالیمی سنسیز نئجه دیر؟سؤیله یه رم:
پیس ده ییل عؤمرائدیریک بیز هله سایه نده گؤزل
گونوموز قاره سووشدی سنین عشقینده مدام
نه اولا قسمتیمیز؟بیلمیرم آینده گؤزل
"شاهینین"تحفه سی آنجاق سنه سؤزدور نه ائدیم
ارزشی یوخدو سؤزون گر چی بو میهنده گؤزل
هایاندادیر؟
یارب منیم گول اؤزلو نیگاریم هایاندادیر؟
لاله یاناق،چیچکلی باهاریم هایاندادیر؟
اؤنسوز دوداقلاریمدا تبسم گول آچماییر
آغلار گئچیبدی لیل و نهاریم هایاندادیر؟
کؤنلوم شکسته نئی کیمی،دایم سیزیلداییر
عرشه اوجالدی ناله ی زاریم ،هایاندادیر؟
گؤزتیکمیشم یؤلا چکیرم انتظارینی
کؤنلوم داریخدی،چشم خوماریم هایاندادیر؟
آخیر بلای عشقه منی سالدی دلبریم
گول تک سؤلوب-سارالدی عذاریم،هایاندادیر؟
"حاذق"اؤنون غمینده مدام آغلاییر،دئییر:
الدن گئدیبدی صبروقراریم هایاندادیر؟

شهید معصوم جعفری فرزند ولی در سال 1344در یکان کهریز چشم به جهان گشود وعشق به جبهه به او مجال نداد تا بیشتر از سوم راهنمائی تحصیل کند لذا پس از ترک تحصیل راهی خطوط مقدم جبهه گردید و پس از آشنایی بااصول نظامی گری به عضویت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد .
معصوم از کودکی به مسائل شرعی معتقد بوده و ضمن شرکت در مسجد ومنبر به تکالیف دینی خود عمل کرده وبه دوستان خود هم سفارش میکرد که در راه درست اسلام حرکت کنند ،او که در محیط خانه و محله دارای برخوردی بسیار ملایم و با عاطفه بود از عزّ و احترام قابل توجهی برخوردار بودونسبت به دوستان دیگرش یک برتری نسبی دراو دیده می شدکه همان برازندگی اخلاقی او بود.
ایشان با اینکه قبل از انقلاب سن چندانی نداشت ولی درپخش اعلامیه حضرت امام نقش عمده ای را ایفا می کرد وبعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم در تمام صحنه ها حاضر بودوتا لحظۀ شهادت دست از جانفشانی برای تداوم انقلاب بر نداشت .او چندین مورد به صورت داوطلبانه در جبهه ها حضور به هم رسانید و چندین مورد هم به افتخار مجروحیّت نائل آمد ولی این جراحات نتوانستند مانع ادامۀ راهش باشند .
میگویند در اعزام آخر وقتی معصوم می خواست از خانواده خداحافظی کند ، با حالت روحی خاص وغیر قابل توصیف از خانواده خداحافظی نمود بالحنی که حاکی از اطمینان درونی بود از خانواده حلالیّت طلبید و گفت «...«احتمال دارد این سری برنگردم »...» .
ایشان از علاقه مندان حضرت امام بود ودر نامه هایش خانواده را برای دعای به حضرت امام سفارش می کرد :«...«به مادرم بگوئیدکه هیچ غصه ای به دل راه ندهیدکه خداوند با رزمندگان اسلام است ...»
شهید معصوم جعفری بـاآگاهی و علاقۀ زیاد در خطوط مقدم جبهه بـه ایثارگری پرداخت و دل طپنده اش در تاریخ 25/4/1363در پاسگاه زید جنوب از تپیدن باز ایستاد وروح پر فتوحش به ملکوت اعلی پیوست و پیکر مطهرش پس از تشیع پر شکوهی توسط امت همیشه در صحنه شهرستان مرند در زادگاهش به خاک سپرده شد .

شهید حسن جانجانی فرزند مهدی در تاریخ 1340در روستای یکان علیا چشم به جهان گشود و تا پنجم ابتدائی را در زادگاهش به تحصیل پرداخت و پس از ترک تحصیل در کنار خا نواده به کارهای زارعی مشغول شد . او که اهل هیئت های مذهبی بود ،علاقه وافری به انجام فرایض دینی داشت و همیشه در یاری رساندن به ضعفا و فقرا پیش قدم بود .
همزمان با ایام جوانی «حسن» انقلاب به پیروزی رسید و او از همان اوائل انقلاب از جملۀ کسانی بود که هیچ وقت صحنه را خالی نگذاشت و همیشه در صحنه انقلاب حاضر و آماده بود .
شهید جانجانی ارادت فراوانی به اهل بیت عصمت و طهارت داشت و عاشق عزاداری ابا عبداله الحسین بوده با کتب نوحه و مداحی اهل بیت پیامبر (ص)اُنس خاصی داشت و اکثر ایام مخصوصاً در ماههای محرم الحرام اوقات خود را با قرائت این کتب سپری می کرد.
ایشان خدمت مقدس سربازی را در جبهه های دزفول به اتمام رسانیدوپس از اتمام خدمت سربازی به صورت داوطلبانه از طرف بسیج به همان منطقه عملیاتی اعزام گردید.
شهید که توفیق حضور در این منطقه را یافته بودبا تجسس فراوان پیکر مطهر یکی از همرزمان دوره سربازی خود را پیدا می کند وبه وطن خودآورده و به خاک می سپارد و برای ادامۀ راهش مجددا به جبهه مراجعت می نماید تا مبادا صلاح شهید «محمد» در زمین بماند .
ایشان که علاقه فراوانی به خانواده های شهدا داشت و و ادامۀ راه شهدا و احترام به خانوادۀ شهدا ارزش زیادی قائل بود، قبل از رفتن به جبهه نامه ای را می نویسد ودر زیر تشک خانواده می گذارد که پس ازرفتن او بتوانند نامه را بخوانندودر آن نامه می نویسد:« مادر جان، من تا زمانیکه خون «محمد» را از صدامیان نگرفته با شم در جبهه خواهم ماند ... مادر جان خواهش می کنم خانواده شهید «محمد» راتنها نگذارید ...من جنازۀمحمد را با تلاش فراوان پیدا کردم و به وطنش آورده و به خاک سپردم واگر من هم شهید شدم و جنازه ام پیدا نشد به بالای سر مزار محمد حاضر شده وضمن قرائت فاتحه مرا نیز یاد کنید ...»
شهید در ایامی که در جبهه تشریف داشتند پدر بزرگوارشان را ازدست می هند و خودشان هم پس از تحمل تلاشها و نثار مجاهدتهای فراوان و قابل تقدیر در راه دین و دفاع از ناموس و شرف و عزت اسلامی،دل از عالم فانی بسته ودر تاریخ 26/1/1362 از جبهه دزفول به عالم ملکوت سفر کرده و به مهمانی پدر مشرف گردید .
شهید حکم علی پیری فرزند اسماعیل در سال 1345 در روستای یکان کهریز دیده به جهان خاکی گشودند وتا پنجم ابتدائی را در همان روستا تحصیل نمودند وپس از ترک تحصیل در کارهای مختلف کشاورزی به کمک خانواده شتافتند .او که از اوائل جوانی از سایۀ پدر محروم گشته بود دارای دیدی بسیار قوی و ارادهای بسیار محکم بود ودر بین دو ستانش به نصایح و گفته های او ارزش زیادی قائل بودند .
شهید پیری معتقد بودند که در کشوری که جوانانش دارای تربیت دینی باشند هجوم اجنبی ها کاری از پیش نمی برد و جوانان متدین وغیرتمند مطمئناً جواب دندان شکنی به آنها خواهد داد .
حکم علی که جوانی پر مهر و محبت بود در تاریخ 24/6/65در تپه های حاج عمران به مقام رفیع شهادت نائل آمد و نشان داد که جوانان ایران حتی با نثار خونشان نمی گذارند اجنبی ها چشم طمع در خاک و ناموس ایرانی داشته باشند و شهادت ایشان چراغی فراروی رهروان راه سرخ حسینی گشت و دوستانش برای ادامه راهش راهی جبهه های نور گشتند وپس از جنگ نیز برای تجلیل از بزرگواریهایش همیشه بر مزارش در یکان کهریز گرد می آیند و یادش را گرامی می دارند .« کسی که به خدا متمسک است از هیچ چیز نمی ترسد ،برای اینکه آخرش این است که انسان را بکشند،آخرش شهادت است و این ترسی ندارد ، جوانهای ما از باب اینکه ترسی نداشتند ، بلکه استقبال می کردنداز شهادت ، این قدرت را پیدا می کردند که همه به هم دست دادند واین مملکت را نجات دادند » « مقتدای شهیدان حضرت امام خمینی (ه) »
میر ابو طالب جامعی فرزند میر سیف اله در سال 1346در روستا یکان کهریز دیده به جهان خاکی گشود وتا اول راهنمائی تحصیل نمود و در راستای کمک به معاش خانواده به کارگری در کارخانه آسفالت درشهرستان شیراز روی آوردو بعد از رسیدن به سن قانونی و احضار به خدمت زیرپرچم، با کمل خوشروئی و اشتیاق به خدمت مقدس سربازی اعزام گشت .
میر ابوطالب فردی متدین ،سر به زیر و به مسائل دینی خود معتقد بود،او از افراد همیشه حاضر مجالس عزاداری ابا عبدالله الحسین (ع)بود و عشق و ارادت خاصی به اهل بیت عصمت و طهارت داشت،ودر محیط کار نیز با رعایت مسائل مذهبی و انجام فرایض دینی بین همکاران خود نمونه کامل اخلاقی به حساب می آمدوبا احترامی که به دیگران می گذاشت در بین دوستان و همکاران و اهل فامیل از حرمت بسیار بالائی برخوردار شده بود .
ایشان چون خودشان مزه تلخ فقر را چشیده بودند همیشه به فکر مردم محروم و مستضعف جامعه بوده و با آنها نشست و برخاست می کرد وبه درد دلشان گوش می کرد و تا جائی که امکان داشت به آنها کمک می کرد و دیگران راهم به این کار تشویق می نمود .
وی علاقه خاصی نسبت به حضرت امام (ره) داشت و فرامینش را از دل و جان پذیرا بود ، و ولایت
فقیه را به خوبی درک کرده وآن را ثمره و اساس انقلاب اسلامی ایران می دانست .
شهید میر ابوطالب جامعی برای حفاظت و حراست از کیان اسلامی و آرمانهای بلند انقلاب اسلامی تا آخرین قطرۀ خونشان مردانه به نبرد پرداخت و در تاریخ 28/3/67 در منطقه ماووت عراق به قلۀ رفیع شهادت نائل آمد و قلب تپنده اش در جوار رحمت الهی آرامش ابدی یافت .
« شما گواهان صادق و یادگاران عرفها و اراده های استوار و آهنین ،نمونه ترین بندگان مخلص حقید که مراتب انقیاد و بعثه خویش را به درگا ه اقدس حق تعالی با نثار خون و جان به اثـبات رسانیدند.»
«حضرت امام خمینی
شهید چنگیز برگشادی فرزند الهوری در سال 1339در شهرستان خوی متولد و پس از چند سال همراه والدین خود در روستای یکان علیا سکنی گزید . او علاقه فراوانی به مسائل اسلامی داشته ودر اکثر مجالس و هیئتهای مذهبی شرکت می نمود . وی علاقه وافری به اهل بیت عصمت و طهارت و مدح فضائل آن خاندان داشت و انس خاصی با کتب نوحه و نهج البلاغه داشت .
چنگیز تا سوم راهنمائی به تحصیل پرداخت و پس از ترک تحصیل با اشتغال خود کمک و دستیار پدر شد . وی دارای اخلاق و رفتار شایسته ای بود و با صمیمیت خاصی که داشت توانسته بود در دل اهل فامیل نفوذ کند و دوستان و آشنایان هم ارادت خاصی به آن شهید والا مقام داشته اند .
شهید که انگار شهادتش از قبل برایش الهام شده بود,در آخرین مرخصی با حالات عجیب و وصف ناپذیر روحی با خانواده برخورد میکرد مخصوصاض اصرار میکرد با تمام اهل خانواده یک عکس یادگاری بگیرد . و موقع گرفتن عکس ضمن اشاراتی مختلف می خواست بیان کند که آخرین عکس یادگاری را می خواهد بگیرد.
چنگیز در آخرین نامه اش-که به گفته همرزمانش 2 ساعت قبل از شهادت و به نوشته خودش از فاصله هشتاد متری دشمن نوشته بود –از اینکه توفیق یافته بود در زیر باران خمپاره های دشمن از ناموس و خاک و وطنش دفاع کند ,ابراز خرسندی کرده و خطاب به برادرش «مواظبت و اطاعت از پدر و مادر »را سفارش میکند .
یکی از فرماندهان دسته رزمی شهید در نامه ای خطاب به خانواۀ شهید برگشادی ضمن ابراز تا سف وتألم عمیق از شهادت چنگیز، از ایشان به عنوان برکت دسته یاد می کندو او را سربازی پاک می خواندو فقدان او را ضایعه ای جبران ناپذیری برای خود و دستۀ رزمیشان توصیف میکند .
شهید چنگیز برگشادی پس از رشادتهای فراوان در تاریخ 27/6/60 در منطقه دشت عباس ندای حق را لبیک گفته و به فیض شهادت نائل آمد و پس از تشیع پرشکوه توسط امت اسلامی و همیشه در صحنه شهرستان مرند ،با دستان پدر بزرگوارشان در روستای یکان علیا به خاک سپرده شد . و مزارش میعاد گاه عاشقان راه حقّ و حقیقت گردید .شهید شهرود برجیلو فرزند ابراهیم در سال 1346در روستای یکان سعدی پا به عرصه وجود نهاد ودر خانواده ای متوسط تربیت یافته ورشد نمود . او از اول جوانی با روحیه بسیار بالای خود در کمک کردن به اعضای خانواده پیشقدم می شد ودارای اخلاق پسندیده ای بود.
«شهرود»جوانی پرشور و نشاط ودر عین حال مطیع دستورات بزرگترها بود او از بچگی به انجام تکالیف دینی همت می گماشت و جزو بچه های مسجد و منبر بوده و به مجالس و هیئت های مذهبی علاقه فراوانی داشت ودر تمام مراسم ماه مبارک رمضان و ماه محرم الحرام مشارکت میکرد .
شهید برجیلو که در روز چهار دهم ماه مبارک رمضان پا به خط سرخ شهادت نهاده بود چهار روز مانده از ماه مبارک رمضان به دیدار یار شتافته و ندای حق را لبیک گفت و جزو شهدای رمضان قرار گرفت .
شهید معتقد بود وقتی که با حمله متجاوزین نوامیس ما به خطر می افتد وظیفه ماست که در مقابل آنان به پا خیزیم و خصم زبون را تا نابودی حتمی بکوبیم و از میهن خود بیرون برانیم و به دفاع از شرف وعزّت ایران شکوهمند برخاسته و از دین عزیز و خاک پاکمان دفاع کنیم و اعمال متجاوزان زورگو را با حربه های دندان شکن جواب دهیم .
شهید شهرود برجیلو در 25/2/67در منطقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسیده و پس از تشییع پرشکوهی توسط امت اسلامی در زادگاهش به خاک سپرده شد.
شهید میر حسین حسینی کهریز فرزند میر غلام در سال 1339 در روستای یکان کهریز دیده به جهان گشود وتحصیلاتش را تا پنجم ابتدائی در زادگاهش سپری نمود و برای امرار معاش و کمک به اقتصاد خانواده به کارهای عملی کشاورزی و کارگری روی آورد .
میر حسین که اهل هیئت ها و مجالس مذهبی بود ، با انجام تمام فرایض دینی، سالها ی زندگی خود را درسهایی می داند که باید به آنها جواب دهد و بهترین جواب را برای این سالها و درس ها شهادت در راه خدا می داند و می گوید : « بهترین نمره در این امتحان خون قلب من است که باید نثار اسلام کنم ».
شهید در وصیت نامۀ پر رمز و راز و آموزنده خود می نویسد :
«...بیست سال عمر دارم وتمام آن را بر حسرت این بودم که کاش در کربلا می بودم وبه سرورم حسین (ع ) یاری می رساندم واینک این فرصت برایم پیش آمده وعازم کربلای ایران هستم ، ...، در زندگی ناراحتی ها و رنج های زیادی را تحمل کردم ولی هرگز تجاوز به وطنم توسط اجنبی های متجاوز و جنایتکار را نمی توانم تحمل نمایم که این از تحمل مرگ هم سخت تر است ... .»
همچنین در وصیت نامۀ شان از برادران دینی خود می خواهد ، :« ... برادران من هر چه زود تر به فریاد هل من ناصر ینصرنی امام امت لبیک گوئید وبه طرف جبهه ها بروید وبا اتحاد خود این ناپاکان را از مملکت مان بیرون کنید وهمیشه گوش به فرمان امام امت ، خمینی بت شکن قرن بیستم ، باشید ، چون رمز پیروزی ما در گرو همین وحدت است...» . ونیز می نویسند: «در شهادت فرزندان صبور باشید دشمن را محو ونابود می کند ...»
شهید «میر حسین حسینی کهریز» پس از خدمات شایانی در منطفه بستان در ، به سر پل ذهاب (پادگان ابوذر) منتقل گردید ودر همان منطقه با نبرد شجاعانۀ خود و نشان دادن رشادت های فراوان در تاریخ 20/11/59 به درجۀرفیع شهادت نائل آمد وبا تشییع با شکوهی در زادگاهش به خاک سپرده شد .درحدودبیست سال پیش در یکان کهریزدر هنگام بی بارانی مراسمی به عنوان "چؤمچه خاتین"انجام می گرفت بدین گونه چند نفرکودک جمع گشته وقاشق چوبی یا چمچه ی بزرگی رابه در خانه ها می بردندواین شعرهارا می خواندند:
چؤمچه خاتین نه ایستر؟
شیرهاشیر یاغیش ایستر
الی قولوخمیرده
بیرجه قاشیق سو ایستر
چاخ داشی ،چاخماق داشی
یاندی اؤره کیم باشی
آللاه بیر یاغیش گؤنده ر
گؤیرتسین داغی داشی
آلاداغین بولودو
یئتیملرین اومودو
اللاه بیر یاغیش گؤنده ر
آرپا بوغدا قورودو
درحقیقت باخواندن این اشعار از خدای جهانیان می خواستند که باران رحمت خود را نازل کندتا کارهای کشاورزی وکشت های دیمی اهالی روستا رونق گیرد.مردم معتقد بودند که قلب کودکان پاک است وخواسته شان از درگاه خدای بخشنده زود اجابت می شود.
باخیرام گؤرونور ائللر اوباسی
سؤلوبدو بو چولون زرلی لباسی
بی وفا دنیادی یوخدو وفاسی
ییلاق سنه باخان گؤزلر نئجه اولدو؟
قره داغدا واردی قاسم خان آدی
خالق نیه پؤزدون بئله بوساطی
بی وفا دنیادی آزذی حیاتی
ییلاق سنه باخان گؤزلر نئجه اولدو؟
__________________________________
ساغ اول حؤرمتلی یولداشیم چوخ گؤزلدی.احساس ائدیرم صراف تبریزینین شعری سیزده بیر خاص تاثیر ائدیب واونون شعرینین وزنینده بو شعری یازمیسیز.شادیاشا
مدیروبلاگ:میربهرام
منی چرخ فلک آواره سالدی خانمانیمدان
کنار ائتدی کنار خسرو شیرین زبانیمدان
الیم چیخدی گولومده ن گولشنیمدن گولستانیمدان
طریق عشقیده من چکمیشم ال باش و جانیمدان
اولان مجنون کیمی زنجیر عشقه بسته جانیم وای
وطن آواره سی غربت اسیری خسته جانیم وای
دئیین جانانه ای خورشید مه رخسارینه بنده
گویون جمعیتی چون ذره نوریندن پراکنده
فراقین طاقت و صبر و تحمل قویمویوب منده
علیلم دردمندم دردیمین درمانی وار سنده
اولان مجنون کیمی زنجیر عشقه بسته جانیم وای
وطن آواره سی غربت اسیری خسته جانیم وای
_____________________________________
سلام شما لطف داریدوبااین تشویقی که نمودید مشتاق شدم عکس های زیبایی را از طبیعت یکانات بگیرم ووبم درج کنم.ارادتمندم از این که به وبلاگ بنده سر می زنید.
مدیروبلاگ:میربهرام
_________________________________
یاشاسین حؤرمتلی دوستوم فرهاد.
مدیروبلاگ:میربهرام
______________________________
سلام آقای محترم
از این که به وب ابن جانب علاقه مند شدید کمال تشکر را دارم.مطلب شما را به حضور استاد محترم رسانده ام بعد از دریافت جواب در اولین فرصت در زیر سؤالتان درج خواهم کرد.به امید زندگی بهتر برای شما آقای محترم.
ارادتمند:مبربهرام
نظر استاد
لطفا در مورد علایم و نشانگان رفتاری پسرتان بیشتر توضیح داده و علایم را عینی تر نموده و به سن پسرتان و رابطه همسر تان با پسرتان نیز اشاره نمایید تا اینکه بهتر بتوانم راهنمایی کنم با تشکر
سایاچی لاری دئمک اولار اؤتوز یاقیرخ ایل بوندان قاباق آذربایجانین هر یئرلرینده گؤرمک اولاردی.سایاچی لارایلین بیرمعین زمانیندا کندلره گئدیب و اؤز نغمه لرینی اوخویاردیلار.بونلارین نغمه لرینده ،حیوانلاراوقدیم طبیعته عاید اولان سؤزلری گؤرمک اولار.سایاچی لار دئمک اولار بایرامین و یازین گلمه سینی موشتولوق وئره ردیلرافسوس اولسون کی ایندی لر بونلاری گؤرمک اؤلمور .آیری یئرلرده اولسالار خبریم یوخدی ولی یکان کهریزده اؤتوز –قیرخ ایل بوندان قاباق بو نغمه لری بیر عده شخص لرکی اطرافیده ن گلردیلر اوخویاردیلار.
یکان کهریزه گله ن سایاچی لار ایکی نفر اولاردی کی بیرینین الینده بیر زیرنا وبیرینین الینده ده،آغاجدان دوزه لنمیش بیر تکه(ائرکک کئچی)اولاردی.زیرناچی زیرناسین چالاردی واوبیریسی آغاجدان دوزه لنمیش تکه نی الینده اویناداردی ونغمه لرینی گؤزل بیر آهنگیلن اوخویاردی.بوسایاچی لار قاپی قاپی گزیب وهر قاپی نین قاباقیندا دوروب وبیرنئچه بند سایاچی نغمه لریندن اوخویاردیلارو ائو صاحبیندن پای ایسته یردیلر.ائو آروادلاری وگلین لری و اوشاقلاری بو سؤزلرین تاثیرینده ،ائولرینده اولان شئی لردن گتیریب وبوسایاچی لارا پای وئره ردیلر.بعضا ده پای لارینی وئرمکده یوبالداردیلار تا بونلارین نغمه لرینه دوباره قولاق وئرسینلر.
سایاچی لارین بعضی لریده شوخ طبع بیر آدام لار اولاردیلارکی سؤزلرینین اؤرتاسیندا گولمه لی سؤزلرده دئیه ردیلر و تاماشاچی لاری گولدوره ردیلر.
سایاچی لارکنده یئتیشنده، اؤز گلمه لرینی کندین اهلینه بیلدیرمک اوچون ایلک سؤزده بیئله باشلایاردیلار:
سایا سایا سایادان
دامازلیغی مایادان
سایا گلدی گؤردونوز
سلام وئردی آلدینیز
آلنی تپل قوچ قوزو
سایاچینا وئردینیز
سونرا قاپی قاپی دولانیب آروادلاردان وگلین لرده ن پای ایسته یردیلر و بو سؤزلری اوخویاردیلار:
یاغ وئرن اوغلان دوغسون
آدینی محمد قویسون
اؤزوده سلطان اولسون
یاما وئره ن قیز دوغسون
آدینی نرگیز قویسون
باشی دا کئچل اولسون
قیسا قیسا گله نین
قیسماجاغی دار اولسون
باسا باسا گله نین باسماجاغی واراولسون...

تصویری از "ککلیک بولاغی واقع در نزدیکی قلعه کوه یکانات

چشم اندازی از جاده یکان کهریز-مرند وقلعه کوه یکانات
آندا ایچه رم قیزیل توپراق ائلینه
وطن اولادینین شیرین دیلینه
یاناقدا آل بیتن قیزیل گولونه
اینانمیشام یکاناتین ائلینه
«وورولموشام آذربایجان دیلینه»
آندا ایچه رم یورد آخان قانلارا
غیرتلی یاشایان قوچ اوغلانلارا
وورسادا کونلومه آیریلیق یارا
اینانمیشام یکاناتین ائلینه
وورولموشام آذربایجان دیلینه
سلام
jتصویری از منطقه یکانات عکس جالبیه
نگاه افراد متفاوته. یکی نگاه میکنه و رد میشه
یکی نگاه میکنه و جذب تماشا میشه و لذت میبره.
یکی هم نگاه میکنه و به آفریننده این زیبایی احسنت میگه و شکر میکنه
یا حق
____________________________________
سلام
یکی هم مثل شما هم جذب تماشا میشه وهم به قدرت آفریننده اش احسنت میگه.از این که تصویر را پسندیدید ممنونم.بازهم به ما سربزنید.
یاحق
باتشکر:میربهرام


سرازیری روستای روم قویوسی واقع در یکانات
___________________________________
سلام تشکرلریاشا.نظرلرین یولونی گؤزله ییرم.چیچیکین:میربهرام
_____________________________________________
سلام شمامحبت دارید منتظر نظرات سبزتان هستیم.ارادتمند:میربهرام
(ارادتمند مبربهرام رستمی-لطفاگاه گاهی به ما سربزنید.)
____________________________________________
یاشا عزیز وایستکلی دوستوم.چیچیکین:میربهرام
سلام دوست عزیز،از این که به وبلاگ بنده حقیر سر می زنید متشکرم.چشم باکمال میل .منتظر نظر های مفیدتان هستم .قربان شما میربهرام
__________________________
حسین آقا خودتان را معرفی نکردیدولی ممنونم که این بیت زنده یاد را در اختیارم گذاشتید.به هر حال ممنون .این بیت را با اجازه شما در زیر عکس زنده یاد وحید صفری درج کردم.با تشکر فراوان :میربهرام رستمیدوستا تله قوران آتانا لعنت
___________________
سلام چشم دوست عزیز .شادکام باشید.
قوی دئسینلر یکانین سیدی وار فرهادی وار
_______________________________
سلام منی شرمنده ایله میسن .ساغ اول شاد یاشا
کیچیکین:مبربهرام
متشکرم
___________________________
سلام به روی چشم آقای آقایی.زنده باشی
سلام بهرام جان
اگه امکانش باشه عکسهای خاطره انگیز از در گذشتگان قدیمی که تصویر هر کدام از آنها تداعی یک دوره زمانی خاصی خواهد بود را در وبلاگ بگذارید که جذابیت خاصی و پرباری وبلاگ رد بر خواهد داشت .
_________________________________
سلام چشم آقای سالاری.زنده باشی
رحمتلیک حاجی اشرف صفری یکان کهریزین ساییلان والده ن یاپیشان انسان لاریندان ساییلاردی. بورحمتلیک سواددان بهره سیز ایدی ولی گؤزل شعرلر بؤیوک تورک شاعرلریندن اوخویاردی و چوخ اؤره که یاتیملی صحبت لر ایلییه ردی. خاطیرلامالییام کی بو اؤزوده هردن شعر دییه ردی.افسوس اولسون کی بورحمتلیگین شعرلرینی یازیب و ساخلامییب لاروشعرلرینی اؤزونن توپراق آلتیندا پنهان ائدیب.من بونون شعرلریندن یکان کهریزده سوروشارکن بیربندینی تاپا بیلدیم کی جوانلیقیندا یئنگجه دؤزونده دئییب.
سحرچاقی منده دوشدوم بودؤزه
جانیم قوربان اولسون او آلا گؤزه
نه اولار سئوگیلیم گله سن بیزه
اوتانما آنادان باجی دان گؤزل
هربیتینه بئل باغلامیشام نیلییم
_____________________________
سلام یاشا قارداش-میربهرام
مثل یک برگ لطیفیو قشنگی تو قشنگی
_____________________________
سلام از این که به وبلاگ بنده سر می زنید ومدام مطلب وشعر میذارید متشکرم شعرهایت عالیه.موفق باشی.
ارادتمند:میربهرام
بیری وار ایدی، بیری یوخ ایدی، تاریدان سورا هئچ کیم یوخ ایدی. بیر آروار وار ایدی یئددی اوغلو. بو آرواد گئنه ده بویلو اولور. اوغلانلار شیکارا چیخارکن دئییرلر:
- آی آنا! بو دفعه بیر قیز دوغسان دوغموسان، آما اوغلان دوغسان بیز داها بیر ده بو ائوه آیاق قویمویاجاییق.
آنا دئدی:
