یادی از ریش سفید قدیم یکان کهریز

 

شادروان آقاميري خليلي از ريش سفيدان قديم يكان كهريز بود كه در ميان اهالي محبوبيت خاصي داشت. منزل او در کوچه ی انگج ، جنب مسجد جامع قرار داشت واین کوچه از قدیمی ترین کوچه های این روستا محسوب می شود. افراد مسن روستا در مورد غيرت ، شجاعت و مهمان پرستي وي سخنان دلنشيني نقل كرده واز اين زنده ياد با اين كه اولادي نداشت به نيكي ياد مي كنند.چنان كه مي گويند غريبه ها و كساني كه از اداره هاي مختلف به روستا مي آمدند در خانه ي وي مهمان مي شدند و اين مهمان پرستي وي باعث شده بود كه شهره زبان ها شود . احترام وي آن چنان در ميان مردم روستا بالا بود كه هر مشكلي با ميانجي گري وي حل مي شد. هدف از اين نوشته ودرج عكس ها اين است كه ياد وخاطره ي اين مرد خفته درخاك كه تقريبا نزديك به پنجاه سال  است از عالم خاكي به ديار باقي شتافته ،از يادها فراموش نشود.

به گفته ی مرحوم پدرم در زمان قدیم  از این کوچه ی انگج جوانان برومندی  بیرون می آمدو  ریش سفیدان قابل احترامی مانند: مرحوم کربلایی زمان، کربلایی میر نقی ، کربلایی عزت اله، کربلایی یوسفعلی زندگی می کردند.روحشان شاد ویادشان گرامی باد.

اين خانه باتوجه به شكل آن و طرح پنجره هاو شيشه هاي رنگارنگ  وگچ بري هاي درون آن و شومينه اي كه به شكل زيبا در داخل اتاق تعبيه شده ، در يكان كهريز كم نظير است .

سماورهای ذغالی موجود در یکانات

 

سماورهای ذغالی در اکثر خانه های مردم یکانات یافت می شود و دلیل آن به خاطر تجارتی بود که در زمان های گذشته مردم یکانات در شهرهای مختلف روسیه انجام می دادند.چای این گونه سماورها طعم خاصی دارد و هم اکنون نیز یکانیان به هنگام رفتن به صحرا و گردش، معمولا این سماور ها به همراه خود دارند.

گوشه ای از اقدامات فرهنگی، عمرانی و بهداشتی میرزا نوراله خان

 

-دایر كردن مدارس نوریه در یوخاری یكان، آشاغی یكان (یكان كهریز) و زنوز -ایجاد سد بر روی رودخانه آجی چای و حفر قنات های متعدد در منطقه یكانات و متداول ساختن كشت پنبه رنگی در منطقه -انجام لوله كشی آب در خوی با استفاده از لوله های سفالی -تاسیس یتیم خانه در خوی  (پشت مسجد ملاحسن) -سر و سامان دادن به وضعیت نان خوی و ایجاد چهار سنگك پزی، توسعه كارخانه چراغ برق و دایر كردن مدارس به اسلوب جدید و انتشار روزنامه مكافات به صاحب امتیازی خود و مدیریت میرزا آقاخان مرندی در خوی در بحبوحه انقلاب مشروطه -اعلام آزادی برگزاری مراسم عزاداری امام حسین در زمان حكومت ملی آذربایجان (انجام این مراسم در زمان رضاشاه قدغن شده بود.) -تخفیف داوطلبانه در بهره مالكانه نسبت به رعایای خود و...

 

مدال مدرسه ی نوریه در زمان ایجاد مدارس توسط میرزا نوراله خان یکانی در یکانات

دويمه‌لی سؤزلر

 

دويمه‌لی سؤزلرده بير يا ايكی حرفين تكرار گلمه‌سی تلفظ ائده‌نی كاريخديريب و بو ايشله ائشيدنلرين گولمک لرينه سبب اولور.

آمما بو نوع سؤزلرين تكرار دئييلمه‌سی اوشاغين آغيزدا ديلين راحات دولانماسينا بوللوجا كمک ائديب دئييمی بير- بيرينه اوخشايان سؤزجوكلرين تلفظ ائتمه‌سين راوانلاشديرار.

آنجاق اوشاقلار چاليشارلار دويمه‌لی سؤزلری دئيه ن زامان آرتيق هوشلارين ايشه ساليب و سؤزجوكلری دوز تلفظ ائتسين‌لر.

نمونه:

1-گئتديم گؤردوم ايكی؛ كار، كور، كيرپی ياتيپ. هئچ بيلمه ديم؛ اركک كار، كور، كيرپی ديشی كار، كور كيرپينين كوركونو يامير، يا ديشی كار، كور كيرپی اركک كار، كور كيرپينين كور كونو.

2-قلمه؛ قلمه‌لنمه! قلمه‌لَنسنده قلمه‌لنه‌جه‌يم، قلمه‌لنمه‌سنده قلمه‌لنه‌جه‌يم.

 

یاهالمالار

 

 

یاهالمالارقدیم زامان آذربایجاندا اوشاقلار آراسیندا چوخ سئویملی بیر سؤزلری دیرو اوشاقلارین هوشون ایمتحان ائتمک اوچون ایشله نردیر بوسؤزلر عمومیتله ، شعر دیلی ایله ایفاده اولونار و اوشاق جاوابینی تاپمامیشدان ، چالیشار اونو اؤیرنسین.ائله کی اؤیرندی اوشاقلاری باشینا ییغار وبو یاهالمالاردان دییه ر و اونلارین هوشونی سینایار.یاهالمالاردان بیرینی نمونه اوچون کی یکان کهریزده رایج ایدی قید ائدیریک:

او نه دیر ايكی دير هر جاندا

لاكن اوچ اولار هر حئيواندا

مصره گئتديم گؤرمه‌ديم بیر دانه‌سی

شاميده گؤردوم دوروب اوچ دانه‌سی

سنده‌وار، منده وار، آدام دا يوخ

جومله ده وار، دئسم عالمده يوخ

بير ايكی اوچدن زياده اولماميش

دؤردونو عالمده هئچ كس گؤرمه‌ميش

جاواب:نوقطه

افسانه یا واقعیت

 

1-در منطقه ی ما نام موجودی به نام آلای بانی(آل آروادی)  هنوز هم بر سر زبان هاست.چنان که زبان به زبان نقل شده این موجود ، به شکل یک زن است با لباس های سفید  که سینه های درازش را به دوش هایش می افکند و شب ها در کوچه و پس کوچه ها می گرددو به سراغ  زنانی که تازه نوزاد به دنیا آورده اند ، می رود و جگر آن ها از بدنش جدا کرده  وپس از کشیدن برآب ، زن می میرد به همین خاطر در زمان قدیمبرای جلو گیری از آسیب این موجود ، در کناز زنانی که تازه وضع حمل کرده بودندیک تکه فلزکه در اصطلاح محلی به آن" ارسین" می گفتند می نهادند.

اکثریت مردم بر این باور بودند که از اجدادشان یکی از این موجودات رابه اسارت گرفته و به سینه اش سنجاقی نصب کرده بودو در خانه اش  خدمت می کرد.براساس شنیده ها این موجود از سنجاق می ترسید و نمی توانست آن را باز کرده و فرار کند.بنابراین برای رهایی،  از  کودکی می خواهد که سنجاق را ازسینه ی  او باز کند .وقتی سنجاق باز می شود به پشت بام می رود و سرش را از منفذی که در سقف اتاق ها به نام باجا وجود داشت  به  داخل اتاق فرو می برَد و می گوید : به من خیلی اذیت کردید ،می روم و به هفت نسلی که بعد از شما می آید کاری ندارم ولی به نسل بعدی آسیب خواهم رساند و بعد از من همیشه خانه ی شما پر ازگرد وخاک  باشد.گاها حالا هم خانه ی کسانی که تر و تمیز نباشد خودشان می گویند مثل این که آلای بانی ما را نفرین کرده است.

2-همچنین درباره ی گربه ی سیاه و رفتن این حیوان به جشن عروسی جن ها نیز از قدیم الایام سخنانی بر سر زبان هاست. روزی جن ها شخصی را به جشن عروسی شان دعوت می کنند و آن شخص گربه سیاه خودشان را می بیند که به مجلس جشن وارد می شودبرای اطمینان دستش را به روغن مالیده وبر پشت گربه می کشد.بعد از برگشتن به خانه آثار روغن را در پشت گربه مشاهده می کند.

3-...

4-...

البته این سخنان به منطقه ما محدود نمی شود بلکه در جای جای آذربایجان از این گونه سخنان و مشابه این ها زیاد است.

حالا بحث این است که به نظر شما منشا این سخنان از کجاست وچه اطلاعاتی در این مورد دارید؟

قهوه خانه گوشه ای از فولکلور

 

قهوه خانه از دو کلمه قهوه و خانه ترکیب شده است و عبارت است از محل اجتماع و جایی که در آن غیر از قهوه نوشیدنی ها یی مانند چای و غیره یافت می شود. حتی در بعضی از قهوه خانه ها مردم صبحانه ،ناهار و شام هم می خورند و از کشیدنی ها چپق و قلیان هم به چشم می خورد.

تاریخچه ی قهوه خانه در ایران

قهوه نخستین بار از آفریقا به عربستان و از آنجا به سوریه و روم و ایران سرایت کرد و در دوره ی صفویه در ایران به علت ورود قهوه و پس از آن چای به ایران که قبل از صفویه وجود نداشت رایج گشت. این قهوه خانه ها افراد زیادی برای نوشیدن قهوه و چای حاضر می شدند به طوری که حتی خود شاه عباس نیز در قهوه خانه حاضر می شد.علاوه بر قهوه نوشی در این قهوه خانه ها بازی هایی مانند شطرنج ، نرد ،تخم مرغ بازی و غیره رواج داشت. شاهنامه خوانی و قصه گویی و مدح علی نیز در آن رایج بود . .

در روستاهای یکانات نیز مثل سایر روستا ها و شهرها قهوه خانه هایی وجود دارد که مردم از هر قشر و گروه ، هر روز پس از دست كشيدن از كار روزانه، و در ايام و اوقات بيكاري دراین قهوه خانه ها جمع ميشوند و ساعت ها به گفت وگو با هم و تبادل نظرو افکار خود می پردازند.

در زمان قدیم در یکانات فقط افراد مسن به این قهوه خانه ها می رفتندو جوانان به خاطر احترامی که بر آنان قایل بودند در این مکان ها حضور نمی یافتند.افراد مسن داستان های عبرت آموز، سخنان بزرگان ، سخنان ماندگار اجدادشان ، سایر ریش سفیدان خفته در خاک یکانیان وحتی حاصل تجربیات و خاطرات خود را برای دوستان و حاضران بیان می نمودند و این بود که سخنان زیبا زبان به زبان در روستا می گشت به طوری که بعضی از این سخنان در میان اهالی به ضرب المثل تبدیل گردیده است.

هم چنین در این مکان ها ریش سفیدان و بزرگان روستا در مورد کارهای خیر مربوط به روستا و عموم مردم تبادل نظر می کردند وخلاصه علاوه براین، خرید و فروش زمین ، حیاط و چهارپایان و ... صورت می گرفت.

در سال های نه چندان دور، در شب های زمستان دارویش و نقال هایی به این قهوه خانه ها می آمدند و هر کدام به خواندن اشعاری در وصف ائمه ی اطهار و نقل داستان های مربوط به امیر ارسلان ، حسین کرد، رستم و اسفندیار و ... برای برانگیختن روح مردانگی و شجاعت درحاضران و آشنا کردن آنان با فولکلور و سنن کلی و قومی می پرداختند.

امروزه در قهوه خانه های یکانات برعکس زمان قدیم ، تعداد جوانان از میان سالان و پیرمردان بیشتر است و هرکسی با هم فکران خود به گفتگو و صحبت مشغول است.از جوانان انتظار می رود علاوه بر صحبت و چای خوردن فعالیت های فرهنگی نیز از ایشان، در این مکان ها خود را نشان دهد و مکانی برای خوش گذرانی و اتلاف وقت تبدیل نشود. نویسندگان بزرگی چون غلامحسین ساعدی و صمد بهرنگی و...در زمان خود در قهوه خانه حضور می یافتند و به بحث و گفتگو پرداخته و در صدد انتقال مفاهیم فرهنگی بودند.

هم چنین انتظار می رود قهوه خانه ها محل تبادل افکاراجتماعی، اقتصادی ومحل نقد و مناظره بوده و صرفاً به محلي براي نوشيدن چاي تبدیل نشود.هم چنین بهتر است در چنین جاهایی، تاریخ شفاهی و نقل سینه به سینه رنگ خود را نبازد و جوانان و نوجوانان به جای الگو پذیری از قهرمانان و شخصیت های خارجی به قهرمانان ایرانی و آذربایجانی اهمیت بدهند.

 

قدیم اوشاق اویونلاریندان بیری "تک یا جوت (تکمه جوت) اویونودور.بو اویونو بایرام گونلرینده و یئدی لَوین گئجه سی بادام اولدوغونا گؤره ، اوشاقلار اؤز باجیسی یا قارداشی ایله ائولرده و یا یولداشلاری ایله کوچه ده اویناردیلار.

اوشاقلار بیر نئچه بادام اوووجلاریندا گیزله دیب ،بادام لارین تک یا جوت اولدغونو حریف لریندن سوروشارلار.اگر حریفین جاوابی دوز اولسا باداملار اونا وئریلمه لیدیر، اگر جاوابی دوز اولماسا باداملارین سایی جا بادام وئرمه لیدیر.

شغلي كه فراموش شد

 

واقعيت اين است كه با آمدن امكانات رفاهي و مدرن شدن وسايل خانگي، و عدم استفاده از لوازم خانگي قديمي به مرور زمان بعضي از مشاغل اعتبار خود را از دست دادند.

تصوير فوق متعلق به كسي است كه حدود بيست، بيست و پنج سال پيش در كوچه و پس كوچه هاي روستاي يكانكهريز و روستاهاي همجوار به تعمير لوازم خانگي اسقاطي از جمله والُر، چراغهاي نفتي و قوري هاي چيني و استيل قديمي وسماورو... وهمچنين به لحيم كاري وسايل ديگرمي پرداخت.

پدر وي اسد آفتابي وپدر بزرگ وي مرحوم ميرزا دايي و همچنين خان بابا قاسمي نيزبه همين شغل مشغول بودند ودر همين روستا دكان داشتند.ايشان نيز علاوه بر تعمير وسايل فوق، به كارهايي نظير ساختن منقل، لوله هاي بخاري، بشكه و ...مي پرداختند.

لازم به ذكر است كه در يكانات به كساني كه اين شغل را داشتند "چلينگر" مي گفتند.

خودتان قضاوت كنيد

 

حقيقتا بسياري از رسم هاي ديرين دوست داشتني است زيرا كه اين رسم ها در طول ساليان داراز توسط اجداد و نياكانمان خلق شده اند و مي توان گفت بي دليل نيز ايجاد نشده اند.از جمله ي اين رسم ها يكي نامگذاري نوزادان مي باشد.

در زمان نه چندان دور در منطقه ي يكانات ، افراد نام اولادشان را جهت زنده نگه داشتن ياد وخاطره ي اجدااد ، نزديكان و بستگان خفته در خاك(پدر، مادر ، عمو، خاله، عمه، و... ) همنام آنان انتخاب مي كردندوبه همين علت بود كه نام ها در يك خانواده مرتبا تكرار مي شد. همچنين گذاشتن نام پدر ومادر بعد از فوتشان مهمترين وظيفه ي هر اولاد به فرزندانشان محسوب مي شد واين امر در منطقه ي يكانات در آن زمان نهادينه شده بود.اين نامگذاري در روز ششم توسط بزرگ خانواده از جمله پدر بزرگ، مادر بزرگ ، پدر ، مادرو...صورت مي گرفت.شخصي كه به اين منظور انتخاب مي شد درگوش راست نوزاد اذان ودر گوش چپ او اقامه را مي خواند وسپس نام او را سه مرتبه برگوش نوزاد تكرار مي كرد وبه اين ترتيب نامگذاري انجام مي شد.

در يكانات عبارتي در مورد اين موضوع وجود دارد كه هنوز هم افراد مسن، گاها بر زبان مي آورند كه به زبان محاوره اي چنين است:"آنانين آدي بؤيوك اوغولا يئتيشر وآتانين آدي ايكينجي يا كيچيك اوغولا چاتار" بس معلوم مي شود كه گذاشتن نام پدر ومادر بعد از فوتشان ، وظيفه ي هر فرزند محسوب مي شود.

متاسفانه يا خوشبختانه حالا چنين نيست واين امر مربوط به منطقه ي يكانات نيست بلكه بيشتر در شهرها محسوس است . جوانان امروزي كه پدران ومادران فردا هستند چنين انتخاب هايي را نمي پسندند. البته دلايل اين امر زياد است و هر كسي مسلما بر آن آگاه است.گاها به اسم هايي بر مي خوريم كه انسان با شنيدن آن بهت زده مي شود ودر پي آن است كه معني آن را پيدا كند وحتي بعضي از اين اسم ها سهل الفظ نيستند و زود از ذهن انسان به خصوص كساني كه سني از آن ها گذشته، فراموش مي شوند.بعضي ها اسم هاي قديمي را نمي پسندند و اسم جديدي كه معني آن را خودشان هم نمي دانند بر فرزندشان مي گذارند وچنين وانمود مي كنند كه بايد با تمدن گام پيش نهاد واز رسم هاي ديرين كناره گيري كرد و اين اقدام را نوعي تمدن به حساب مي آورند. آيا واقعا چنين است؟
حكمت گفتن اذان در گوش نوزاد
دلیل اصلی اذان گفتن در گوش کودکی که به تازگی در یک خانواده مسلمان به دنیا آمده، این است که نخستین صدایی که گوش او دریافت می‌کند، اذان و اقامه باشد که شامل توصیف عظمت و بزرگی خداوند متعال است.
از قدیم رسم بر این بود که وقتی کودکی به دنیا می آمد او را در آغوش پدربزرگ یا مادربزرگش که سال ها مسلمانی کرده بود و آداب اسلامی را خوب می دانست می گذاشتند تا با دهانی که بارها با آن ذکر خدا را گفته، در گوشش اذان و اقامه بخواند.

این رسم هنوز هم در ميان برخي از خانواده ها انجام می شود. البته شاید بعضی از خانواده ها به دلیل مشغله زیاد از این کار مهم غافل شده باشند اما خوب است بدانیم که گفتن اذان در گوش راست نوزاد و اقامه در گوش چپ او سنتی است که پیامبر(ص) آن را انجام می دادند و این کار را به پیروانشان نیز سفارش می کردند.

به هوش باشیم

 

فولکلوراز دو کلمه ی فولک(خلق) و لور(علم) تشکیل شده است و نشان دهنده ی آداب و رسوم و فرهنگ و تاریخ یک ملت می باشد.متاسفانه هم اکنون به علت گسترش رسانه ها و ... به ارزش و اهمیت آن توجه نمی گردد.اگر توجه کنیم نیاکانمان سخنان حکمت آمیزی را در قالب یک جمله یا یک ضرب المثل گنجانده وبه وضوح سخن دلشان و تجربه های ارزشمندشان را بیان نموده اند.

اگر این فولکلور توسط نویسندگان آذربایجان گردآوری نشود ما قسمتی از گنجینه ی فولکلورمان را بعد از مدتی از دست خواهیم داد.

برای اطلاعات بیشتر در این زمینه رجوع کنید به کتاب:

"قصه های شیرین آذربایجان و مشابهات آن ها در اروپا"

به قلم نویسنده چیره دست یکانات شادروان میرهدایت حصاری

شادروان عسکر آقا مظفری

 

اولین مؤسس مدرسه در یکانات بعد از مشروطیت به صورت رسمی شادروان میرزا نوراله خان یکانی بود.این مدرسه متاسفانه با دخالت قوای مرتجع وتهدید معلمانش بیش از چند سال دوام نیاورد .ولی بعدها باسوادان روستا از جمله :شادروانان میرزا محمود، سیفعلی سلطان و عسگرآقا مظفری با تشکیل مکتب ، راه این روشنفکر یکانی را ادامه داده و بذر امید را دوباره در اذهان عمومی روستا رویاندند ومنشا خدمات شایان وقابل توجهی گردیدند.

در میان مکتب های ایجاد شده ، مکتب عسگر آقا مظفری سال های سال ادامه داشت واز کلاس درس ایشان ، مردان بزرگوار و باسوادی بیرون آمد که حالا نیز از آنان به نیکی یاد می شود.چنان که زبان به زبان نقل گردیده ، آقای مظفری در تدریس و آموختن بسیار جدی و برای دانش آموزان بسیار سختگیر بوداکنون باسوادان مسن یکان ، سواد ونظم خود را مدیون آن خادم بی ریا می دانند.

خلاصه ایشان بعد از خدمات فرهنگی غیر قابل تعریف باز نشسته گردید وسپس ندای حق را لبیک گفته به عالم باقی پیوست.

روحش شاد ویادش گرامی باد.

بازی دامی

 

این بازی که مخصوص پیرمردان وبزرگسالان است از قدیم الایام در یکان کهریز رایج است و هنوز هم ادامه دارد.بازی دامی در تعداد خانه ها و مهره ها شبیه شطرنج است ولی در حقیقت در نوع حرکت مهره ها با آن متفاوت است. در زمان قدیم در روی خاک جدولی به شکل خانه های شطرنج می کشیدند و مهره های این بازی را که سنگ ها و تکه پاره های کوزه ی شکسته به اندازه ی یک حبه قند تشکیل می داد در خانه ها قرار می دادند.البته دو طرف بازی ردیف های اولی را خالی گذاشته و ردیف دوم را با مهره ها پر کرده ودر ردیف سوم از سمت راست وچپ خانه های دوم را خالی گذاشته وبقیه را پرمی کردند ودو مهره ی باقی مانده را در ردیف چهارم به خانه های اولی می گذاردند یعنی یکی را به خانه اولی در سمت راست ویکی را در سمت چپ به خانه ی اولی می گذاردند.ولی حالا این بازی با استفاده از مهره ها وتخته ی شطرنج بین دو طرف بازی انجام می گیرد.لازم به ذکر است که این بازی بسیار زیبا ودلچسپ است و مثل شطرنج نیاز به فکر دارد یعنی در صورت حرکت اشتباه ممکن است در همان ابتدای بازی حریف بازنده شود.

 

بهانه ای برای دلتنگی

 

دقیقا چهل سال پیش به قبل مرحوم پدرم با وسایلی که در تصویر می بینید به کارهای کشاورزی مشغول بود. نام این وسایل در اصطلاح محلی عبارت اند از: جوت ، جار جار – توپان و ... . من سه سالم بود که یک بار سوار جار جار و یک بار نیز سوار توپان  شدم و بعد از آن موقع  دستگاه ها جای این ها را گرفت و این چنین شد که این وسایل کشاورزی  بایگانی شدند.

امروز بر آن شدم که این ها را از انبار بیرون آورده و عکسی بگیرم ولی در حین بیرون آوردن یاد گفته های شادروان پدرم می افتادم که این وسایل را نشانمان می داد و می گفت : فرزندانم من همه ی  شما را با زحمات طاقت فرسایی که با این وسایل کشیده ام بزرگ نموده و اسباب تعلیم و تربیت شما را فراهم کرده و در نهایت  با استخدام شما ها به خواسته ی قلبی خود رسیده ام . بدانید که من یک لقمه نان حرامی را به شما نخورانده ام و مشمول ذمه من خواهید بود که بگذارید لقمه ی حرام وارد زندگیتان شود . می گفت  سرمایه های من شمایید مبادا این سرمایه هایم را به هدر بدهید .

من که شخصا گفته های پدرم آویزه ی گوشم است و گفته های ارزشمندی که روزی چندین بار در ذهنم مرور می شود.

و اما مادر

تنهایی ام پر است از یاد و خاطره ی تو.

وقتی  عکس این وسایل به جا مانده را گرفتم دلم گرفت هم برای ایام گذشته که کوچک بودم  هم برای تو که شاهکار خلقت خداوندی.

هرکدام از این تصویرهای زیر هزاران خاطره را در ذهنم تداعی می کند.

سخنانی چنداز میرزانورالله خان یکانی در مورد سردار بزرگ ملی ،ستارخان

1

ستارخان ساعات بیکاری را در جلوقهوه خانه ای روی نیمکتی نشسته وبه قلیان کشیدن مشغول می شد.روزی اطلاع حاصل می کندکه به یک نفراز نزدیکان سابقش پول داده واغوایش نموده اندکه دیوار روبروی قهوه خانه را باکلنگ سوراخ کندواوراهدف تیرقرارداده وفکر مستبدین رابالمره راحت سازد.از آن روز به بعدقهوه چی شاگرد خودراکنار دیوار نشانده وسفارش می کندهروقت صدای کلنگی بشنودخبربدهدتا ستارخان از محل خطردورگردد.یک روزهنگام پسین که ستارخان در آن جا نشسته بود،شاگردقهوه چی هراسان خبر می دهد که صدای کلنگ به گوشش می رسد.اطرافیان به ستارخان می آویزندکه به داخا قهوه خانه رفته ودر پناه دیوار بنشیندولی او می خنددومی گوید:نترسیداز همین جا می زنمش.هرچه بهش می گویندکه او پشت دیوار قطوری قرار دارد،کافی خواهدبودکه دیوار را سوراخ کندوبی معطلی تورا بزند،باتندی می گویدبرویدکناروقت را تلف نکنید.تفنگش را آماده نگاه می داردوچشم به دیوار می دوزد.لحظه ای که به قدر کف دست از کاه گل دیوار کنده می شودوسوراخ نمودار می شود،تفنگ ستارخان به طرفه العین می غردوهنوز دود از لوله ی تفنگ قطع نشده بود که می گوید زود بدویداگر نمرده باشدببریدمعالجه اش کنید.به نظرم تیر به چشم راستش خورده واز پشت سرش درآمده وقتی از معاینه ی تیرخورده بر می گردندمی پرسند:از کجا فهمیدی که تیربه چشم راستش خورده؟جواب می دهد:"من از کار دزدان واز نحوه ی دیوار سوراخ کردن آنان بی اطلاع نیستم می دانم همه ی آن کسانی که نقطه ای را سوراخ می کنندتاکسی را هدف تیر قراردهندیا آن جا را گشادتر ساخته وارد جایی شوند،قبل از هر اقدام با چشم راست نگاه می کنندتا نتیجه ی عمل خود را بررسی نمایندومن منتظر آن لحظه ی مخصوص بودم.

ادامه نوشته

قدیم زامان یکان کهریزده چیلله گئجه سینین رسم لری:

آذربایجانین فولکلوریک فرهنگینده،قیش فصلینین بیر بویوک جایگاهی وار.بوفصلیده ایکی گئجه نی ،عزیزساییلارکی بیری چیلله گئجه سی وبیریده چرشنبه گئجه سی دیر.آذربایجانین شهرلرینده وکندلرینده ،چیلله گئجه سی اوچون چوخ رسملر وعنعنه لر موجوددور.دئمه لییم کی اسکی تورک لر بوگئجه نی بایرام ائدردیلر.

چیلله گئجه سی ،آذرآیی نین آخیر گونووایلین ان اوزون گئجه سی واوچ آی نوروز بایرامینا قالمیش بیر گئجه دور.چیلله گون لری نئجه بولومه بؤلونورکی بیری بویوک چیلله وبیریده چیچیک چیلله دور.بویوک چیلله پاییزین سون گئجه سیندن باشلانیب وقیرخ گئجه گونوز سوروب بهمن آیی نین اونوندا، عؤورونو چیچیک چیلله یه وئیه ر.چیچیک چیلله ده بهمن آیی نین اون بیرندن باشلانیب وبوآیین سونونا قدر ادامه سی اولار.بوایگیرمی گون هوا چوخ سویوق اولار.

افسانه لرده گلیب دور کی بویوک چیلله اوزون عؤمرونو،چیچیک چیلله نین اوزونه چکه ر.چیچیک چیلله ده گوله گوله اونا دییه ر:سن اوزون عؤمرون منیم اؤزومه چکمه من یئره وهوایا ائله بیر سویوق حاکم ائده جه یم کی یاشایانلار سنین اؤزون عؤمرون یاددان چاخاردیب منیم سویوق گتیرممده ن صحبت ائتسینلر.آرتیرمالییام کی بویوک چیلله نین دؤردگون سونونا وچیکیک چیلله نین دؤردگون اول گونلرینه(بهمن آیی نین یئددی سیندن اون دؤردونه قدر)چارچارلار دییه رلر.

ادامه نوشته

اؤزوگ-اؤزوگ

قدیم زامان بویوک لر اوچون چوخ اویونلاریکان کهریزده رایج ایدی کی ایندی هامیسی آرادان گئدیب بیر –ایکی اویون قالیب کی بیری اؤزوگ-اؤزوگ اویونی دور. بو اویونی قدیمدن قفه لرده(قهوه خانه لرده)وائولرده کورسو باشیندا اویناردیلار ولی ایندی بو اویونی قیش گئجه لری قفه لرده جوانلاراوینارلار.بو اویوندا اشتراک ائده نلر آلتی یا سککیزیا اون نفر اولاروائله بولوشرلر کی ایکی طرفده تعداددا و باشاراقدا مساوی اولسونلار.سونرا اون ایکی یون جورابی ایکی ردیف ده یئره دوزرلرو گول کی بیر اؤزوگ یا بیر سکه اولار،اولده اؤزوگ اوینویانلارین بیری اؤزوگی ایکی جورابا گزه ر.طرف لر جوراب لارین بیرینی یئرده ن گوتوروب دییه ر: بوگول، اگر گول اوجورابدان چیخسا گزه رلر واگر اوجوراب دان چیخماسا اوبیری طرفدن بیری گزه ر.اؤزوگی گزه ن ،اولده گولو گؤرسه دیب سوراگولو الینین ایچینده بیرچور ساخلارکی طرف لر گؤرمه سین والینی هر جورابین ایچینه بیر دفعه آپاریب و بیرینین ایچینده قویار.مقابل طرفلر اؤزوگی گزه نده دقت ایلن باخارلاربلکه اؤزوگی جورابا قویاندا حدس وورسونلار و گولون هانسی جورابدا اولماقین تاپسینلار.

ادامه نوشته

دیداری با شاعر بی سواد یکان کهریز



آقای میرصادق آغوزی ،شاعر بی سواد یکان کهریز که هم اکنون در شهر خوی زندگی می کندبه خاطر کهولت سن ومریضی دربستر بیماری افتاده و آن چنان قادر به حرکت نیست.این شاعر82ساله به گفته ی خودش 15 سال در یکان کهریز 17سال در یئگجه وبقیه ی عمر خود را درخوی سپری کرده است.این شاعر حافظه ی بسیار قوی داشت به طوری که تمام اشعارش را از حفظ می خواند ولی اکنون طی دیداری که در تاریخ92/9/15 در منزلشان داشتم نتوانست جز چند بیتی از اشعارش را به خاطر آورد.می گفت من از دوران جوانی به سرودن شعر روی آوردم وشعر گفتن درما ارثی است به طوری که برادرم مرحوم قلی خان نیز شعر می سرود.

این شاعر بی سواد صاحب اولادنیست به طوری که خودش در یکی از اشعارش  که در زیر درج شده به آن اشاره می کندوهر خواننده ای را متاثر می کند.

ادامه نوشته

برگی از حماسه ی یکانیان

خانه ی باز مانده از اکبرخان

چنان که از شنیده ها حاکی است ،زمانی که اسماعیل آقاسیمیتقوبعداز دوره ی مشروطیت درنقاط غربی ایران بافراهم کردن لشکری قدعلم نمود در این اثنا قسمتی از ساکنان منطقه علیه او به پا خاستندودر مقابل او ایستادگی نمودند.زنده یاد نورالله خان یکانی برای مقابله با او ویاری به ستم دیدگان پانصد سوار مسلح از یکانات گرد آوردوبه سرگردگی اکبرخان عازم مقابله بااو گردید.این پانصدسوار همگی مردان بی باک وشجاعی بودندکه به  پیشنهاد میرزا نورالله خان  ارج نهاده و با او هم پیمان شدند.در جنگی که میان آنان روی داد دلاوری چند تن از سواران یکانی زبان به زبان نقل گردیده است .

کسانی که در این جنگ شرکت داشتندونامشان زبان به زبان نقل گردیده دلیرمردان زیر بودند:

ادامه نوشته

نورالله خان یکانی که بود

نورالله یکانی زارع،مشهوربه میرزانورالله خان یکانی فرزندعلی از قبیله ی اوغوزدرسال1258شمسی در روستای یکان کهریز شهرستان مرند دیده به جهان گشود.نورالله خان مردی بودچهارشانه،یلندبالا،دارای پیشانی بلند،گونه ی برجسته ، لپ های فرو رفته وسبیل های جوگندمی و چهره ی استخوانی داشت.

نورالله خان مردی دلیرو روشنفکری بود که سراسر عمرپربارخودراوقف خدمت به وطن و پیکارباخودکامگان ودشمنان آزادی نمود.وی در تمام جنبش های اجتماعی و ضد استبدادی زمان خودفعالانه شرکت داشت و هم سنگر دلاورمردان بزرگ آذربایجان ،ستارخان و شیخ محمدخیابانی و...بودبه طوری که ستارخان به وی اعتمادکامل داشت.

درعصری که نورالله خان زندگی می کردمردم از ظلم وستم ماموران حکومت در فغان بودندو ایران ویران سرایی بوددرهم ریخته.مردم درزیرچنین حکومتی امنیت وآسایش نداشتندوبه همین خاطرگروه گروه مردم به دیار دیگر از جمله قفقازو...فرار می کردند.دراین زمان نورالله خان که نوجوان بودبرای فرار ازاین ستم عازم قفقاز می شودودر آن جا درمعادن وموسسات صنعتی به کارهای پررنجی اشتغال می ورزد.

 

ادامه نوشته

یکان کهریزده محرم آیینین عزادارلیق رسمی


یکان کهریزده هرایل آقاسیدالشهدانین عزادارلیقی ،چوخ عالی صورتده توتولار.سینه ووران وزنجیر ووران هیئت لر محرم آیینین اول گونونده ن تشکیل تاپار وبو هیئت لرین عزادارلیقی امامین اوچونجو گونونه جن ادامه سی اولار.

یکان کهریزین دؤردبویوک هیئتی وار کی آدلاری بونلاردان عبارت دور:

1-بویوک مسجدین هیئتی(هیئت مسجدجامع)کی بو هیئت اوغوزلو وحمزه لی طایفالاریندان تشکیل تاپار.

2-یارغییب مسجدینین هیئتی(هیئت مسجدسیدالشهدا)کی بوهیئت ده نئچه طایفانین اهالیسینده ن تشکیل تاپار.

3-قه یه لی مسجدینین هیئتی(هیئت مسجدصاحب الزمان)کی بو هیئت  ده نئچه طایفانین اهالیسینده ن تشکیل تاپار

4-چایلو مسجدینین هیئتی(هیئت مسجدباب الحوایج) کی چایلو طایفا سیندان تشکیل تاپار.

بویوک مسجدین و یارغییب مسجدینین هیئت لری سینه وویارلار و قه یه لی وچایلو مسجدینین هیئت لری زنجیرلن عزادارلیق ائده رلر.

ادامه نوشته

یکان کهریزده شاخسئی گئتمه ک رسمی

_

شاخسئی گئتمه ک

یکان کهریزده،بش –آلتی گون محرم لیکه قالاندا،آخشام چاغلاری ،اوغلان اوشاقلاری اؤز مسجدلرینین قاباقیندا ییغیشاللار و دسته باغلاییب"شاخسئی "گئدرلر.بیر نفر بو دسته نین ،دسته باشی سی اولار و اوبیری اوشاقلاراونون سول طرفینده ن دوزولوب وسول الینی ،سول طرفینده اولان اوشاقین چیکنینه قویوب ،ودسته باشی شاخسئی دییه ر و اوشاقلارساغ اللرینی گویه قووزیوب سونرا دیزلرینه چالارکن "واخسئی"دییرلر.(شاخسئی و واخسئی ،شاه حسین و وا حسین معناسیندا اولاربیلر)بو شاخسئیین سسینی ائشیده ن اوشاقلار گلیب دسته یه قاتیشارلار و بو یو ک بیر دسته دؤزه لر.اوشاقلار امام حسینه اولان عشقیده ن الهام آلیب ،اوجا سسیله شاخسئی  دییه رلر کی بویوک لر ییغیشیب و بونلارین بو نوع ایله عزادارلیقلارینا تماشا ائدرلر.


ادامه نوشته

آندلار

نئچه نمونه آندلار کی یکان کهریزده قوجا کیشی لرین وآروادلارین آندلاریندا ائشیتمک اولار.


بو گونه آند اولسون

بو ایشیق حاققی

بو چیراغا آند اولسون

بو سویا آند اولسون

یالان دئسه م کور اولوم

یالان دئسه م گؤزوم توتولسون

قاداشلیغا(باجیلیغا)آند اولسون

دوستلوغوموزا آند اولسون

یئدیگیمیز دوز چؤره گه آند اولسون

بو نعمت منه قه نیم اولسون

بو چؤره گ حاققی

حاق سالاما آند اولسون


و...

میرزا جهانگیر خان ناظم الملک محبی

میرزا جهانگیر خان ناظم الملک محبی فرزند محبعلی خان یکانلو (ناظم الملک)بود .اصل و نسب وی از اهالی یکان کهریز بودکه در زمان خود از شخصیت های معروف به شمار می رفت.پدر بزرگ این شخصیت،میرزا تقی خان خوشنویس بود. مادر میرزا جهانگیر خان دختر جهانگیر سلطان و  جهانگیر سلطان نیز فرزند علیرضاخان و ایشان نیز فرزند نظر علی خان مرندی بود.نظر علی خان در خاموش نمودن اغتشاش های ترکمن فعالیت زیادی داشت.پدر میرزا جهانگیر خان،عضو امور خارجه و افسر جنگی وزارت بود .شخصی بود که در دارالفنون و استانبول تحصیل کرده بود ودر تعیین سر حد های ایران با همکاری میرزا محسن خان مشیرالدوله که سفیر ایران در عثمانی بوده نقش به سزایی داشت.این شخصیت از چهارده سالگی به وسیله پدرش در امور خارجه مملکت داخل شد و بعد ازفوت پدرش (1308)لقب وی به نام ناظم المک به پسرش میرزا جهانگیرخان اختصاص یافت وموقعی در ایران برای مردم شناسنامه صادر می کردندشهرت محبی را برای خود برگزید.

ادامه نوشته

یکان کهریزده اولان زامان اصطلاحلاری

معمولی زامان اصطلاحلار کی یکان کهریزده قوجا کیشی لرین دانیشیقلاریندا ائشیتمه ک اولار:


سحرتئزدن-سحرچاغی-آخشام چاغی-گون باتاندا-آخشام اذانیندا-هاوا قارانلیقلاشمیشدی-قاش قره لنده-گون ایلمیشدی-گئجه ده ن گئچمیشدی-گئجه یاریسی-دان اولدوزو چیخاندا-شافاق آتاندا-اوباشدان-گون چیخاندا-گون تزه قووزانمیشدی-گون یاییلمیشدی-گون اورتادا-گون اورتایا بیر آز قالان-قوزی کنده گله ن وقت- بیچین واختی-خرمن واختی-یازین اول آیی-بایراما بیر آز قالان-بوستانلار پوزولاندا-قیش گیرنده-آغاج لار آییلاندا-قویروق دوغاندا-قوزی قیرخیمیندا-یای گیرنده-یاز چیخاندا-و...

یکان کهریزده قدیمی قیز اویونلاریندان(جوتدوش)

جوتدوش

بو اویونی قدیم قیز اوشاقلاری اویناردی.نئچه قیز اوشاقی بیر یئره ییغیشیب وبئش ده نه خیرداجا یوموری داش تاپیب ،یئره اوتویاردیلارو نوبت ایلن اویونی باشلاردیلار.ایلکی نفر او بئش داشی یئره آتاردی و بیرینی گوتوروب و اوداشی اوتوز سانتیمتر جه گویه آتاردی وبیرینی یئرده ن گوتوروب و او گویه آتان داشی کی ایستیردی یئره دوشسون توتاردی و سونرا دورد دفعه بونی تکرار ائدردی چون داشلارین بیرینی گوتوره ندن سونرا یئرده دورد داش قالاردی.ایکینجی دفعه داشلاری یئره آتاردی و بیرینی گوتوروب و بو دفعه داشلارین ایکی سینی یئردن تئز گوتوروب و گویه آتان داشی توتاردی اوچونجو دفعه یئنه داشلاری بیئره آتاردی و بیرینی گوتوروب و گویه آتاردی و داشلارین اوچونی یئردن گوتوروب  و گویه آتان داشی کی ایستیردی یئره دوشسون توتاردی.دوردونجی دفعه یئنه داشلارین بیرینی گویه آتاردی و بو دفعه یئرده کی داشلارین دوردون ده گوتویردی وگویده ن گله ن داشی توتاردی.اگر بو دورد مرحله نی  دوز اجرا ائدسه ییدی ،ایونون ادامه سین اویناردی اگر اجرا ائده بیلمه ییدی یاناردی و او بیری اوشاق داشلاری آلیب واویونی باشلاردی.

اویونون ادامه سینی بئله اویناردیلار:

ادامه نوشته

شنیدن کی بود مانند دیدن


صاحب عکس فوق آقای محمدتقی جعفری فرزند مرحوم کربلایی باقر،مسن ترین فرد روستاست .ایشان با سپری کردن بیش از صد سال باز به شغل فروشندگی مشغول است.این پیرمرد بسیار خوش اخلاق وشوخ طبع وانسان مؤمن ومتدینی است که اهل نماز وپایبند به اصول اخلاقی است .این مرد خدایی بااین سن وسال اهل روزه بوده وتا به حال روزه ی خودرا نشکسته است.از درگاه منان برای ایشان سلامتی آرزومندیم.

سیری در چهار شنبه سوری قدیم یکان کهریز

در زمان های قدیم در یکانکهریز مراسم چهارشنبه سوری با شور و شعف خاصی از طرف اهالی روستا برگزار می شد.

می توان گفت تمام آداب و رسوم زمان های قدیم با رسوم امروزی تفاوت زیادی داشت و هر وقت خاطره ی آن روزها در ذهنم تداعی می شود دلتنگ تر شده و تکرار چنین روزگارانی را آرزو می کنم ، به قول شهریار:

 

بیر سینما پرده سی دور گؤزومده     تک اوتوروب سیر ائده رم اؤزومده

 

خلاصه آخرین سه شنبه سال قبل از عید نوروز در یکانکهریز بازاری در محل کنونی تشکیل می شد که اهالی تنقلات مخصوص این شب را مثل کشمش، نخود، سنجد، گردو، بادام و ... را تهیه می کردند و اکثر خانم های خانه دار روستا برای این شب کوفته آماده می کردند که طعم خاصی داشت.

 

بعد از شام تنقلات را روی کرسی یا وسط خانه در سینی بزرگی می چیدند و بزرگ خانواده آن را میان اعضای خانواده تقسیم می کرد .اهل خانواده و بچه ها در آن شب بسیار شادی می کردند بخصوص دختراندم بخت و تازه عروس ها صبح روز بعد را جهت رفتن به چشمه آرزو می کردند . دختران دم بخت صبح زود ، قبل از طلوع آفتاب ، روز چهارشنبه مقداری از آن تنقلات شب ، مثل کشمش و نخود را با خود به سر چشمه می بردند و آنرا به آب جاری چشمه می انداختند و از روی آن سه بار می پریدند و این عبارت را در هر بار پریدن از روی آب  بر زبان جاری می کردند :

 

آتیل ماتیل چرشنبه       بختیم آچیل چرشنبه

 

سپس با کوزه یا ظرفی که همراه داشتند از چشمه پر می کردند و به خانه آورده و آن را از جایی آویزان می کردند . چنانکه رسم بود مواظب بودند تا ته کوزه یا ظرف پر شده از آب به زمین نخورد زیرا آب جهت مراسمی که به زبان محلی به آن(( اوزوک سالماق )) می گفتند لازم داشتند.

 

بعد از اعلام زمان و محل این رسم ، در موعد مقرر هر دختری مقداری از آن آب را در ظرف کوچکی به آن جا برده و در کوزه ای که قبلا آماده شده بود             می ریختند ضمنا هر کدام از دختران دم بخت ، دکمه یا سنجاقی یا هر چیز دیگری که در دست داشتند در داخل آن کوزه می انداختند و روی کوزه را با پارچهمی پوشاندند و کودکی را در کنار آن می نشاندند.

 

سپس هر کس شعر یا ترانه ای را می خواند و آن کودک بعد از اتمام ترانه یکی از آن اشیا داخل کوزه را بیرون می آورد . آن شیء مال هر کدام از افراد بود ترانه به نام او ثبت می شد .

 

اکثر شعرها و ترانه های خوانده شده نغمه های دلنشینی بودند که آن ها را به زندگی و آینده و خوشبختی امیدوار می کرد .

 

نمونه ای از ترانه هایی که در این مراسم قدیمی خوانده می شدند :

 

بیر دونوم وار نوخودی         آسدیم میخدان اوخودی  

 

چیخدیم کهریز باشینا         سندن یاخشی سی یوخودی

 

***********

 

گیردیم باغا اوزومه      تیکان باتدی دیزیمه

 

اییلدیم چیخادماغا        یار ساتاشدی گوزومه

 

***********

 

نویسنده : میر بهرام رستمی

 

علت نامگذاری قانلی دره در یکان کهریز

قانلی دره

رحمتلیک آتام دییه ردی بیر کیشی نین بیر نوکری وارایمیش کی بونون داوارلارین اوتایارمیش بیر گون قانلی دره ده داوارلاری آرخاجدا یاتیدیر واؤزقولونی آتین قیچینا باغلاییر بو گومانینان کی داوارلار   ترپنسه لر بولسون .

 

آت اولکور وکنده سایی قاچاقا دوشور و بو نوکر قولونی آچا بیلمیر و آت بونی دالیسیجا سویودله ییرو آت کنده چاتاندا بو نوکرین بیر قولی قالمیش ایمیش.


کندین اهلی بو ماجرانی ائشیده ر کن بودره یه گئدیرلر وبو نوکرین بدنی نین ات لرینی و قانی نی داشلارین وتوپراق لارین اوستونده گویورلر. ائله او زاماندان بو دره نین آدی قانلی دره دئییلیر.



یادی از دوره گردان هنرمند

 

 

چنان که اهالی یکان کهریز می گویند حدود چهل سال پیش ،هرسال هنرمندان دوره گردی در زمان های معینی از سال به این روستا می آمدند وهنر شیرین و تعجب آور خودشان را در معرض دید مردم به نمایش می گذاشتند.

اشخاص مسن روستا با گذشت چندین سال ،چنان با ذوق و شوق درباره هنر آنان صحبت می کنند که واقعا انسان تکرار چنین روزگارانی را آرزو می کند.

جهت یادآوری خاطرات گذشته یکان کهریز به دو مورد از آن ها اشاره می شود.

 

 

 

 

 

1-خرس آموزش دیده

 

اشخاص مسن روستا چنین می گویند که هرسال شخصی با خرس آموزش دیده ی بزرگی جهت اجرای نمایش به یکان کهریز می آمدودر میدان نزدیک مسجد جامع ،وسایل خود را پهن نموده وبا آن خرس هنرنمایی می کرد.

 

اهالی روستا با شنیدن خبر ،جمع گشته ونمایش او را تماشا می کردند.صاحب خرس علاوه بر اجرای نمایش خود،خرس را وادار به تقلید حرکات عجیب وغریبی می کرد وخرس هم بسیار زیبا آن حرکات را تقلید می کرد.(مثلا از خرس می خواست ادای نانوایان و...رادرآورد)بعد از اتمام نمایش، تماشاچیان هرکدام مبلغی رادرخور انتظار آن شخص برروی دستمال بزرگی که بر روی زمین پهن شده بود می گذاشتند وبا این کار هنر او را می ستودند.

 

می گویند آخرین باری که به یکان کهریز آمده بود،شب را مهمان شادروان حاج اسمعلی صفری شدو بعد از آن دیگر به این روستا نیامد.

 

2-رستم باز(آکروبات امروزی)

 

باز چنان که اشخاص مسن روستا می گویند دو شخص دوره گرد هنرمند،هرسال به این روستا می آمدند.به یکی از آن ها رستم باز وبه دیگری پهلوان دروغین(یالانچی پهلوان)می گفتند.آن ها دو تا تیرک بزرگ رابه طول پنج یا شش متربه طور عمودی با طناب هایی با فاصله ده متر یا بیشتر به زمین نصب می کردند و طنابی را از بالای تیرک ها به هم وصل می کردند.رستم بازبا چوب بزرگی که در دست داشت  به بالای طناب می رفت وروی طناب راه می رفت وحرکات عجیبی را روی طناب به نمایش می گذاشت.تماشاچیان او را تشویق می کردند واوبا حرکات تازه وفوق العاده ای هنرنمایی می کرد.

 

یالانچی پهلوان نیز هنرخنده دار خود را به نمایش می گذاشت وبا این کار تماشاچیان را به خود جلب می کرد.به گفته ی حاضران ،این فرد با حرکات شیرین و خنده دار خود،می خواست از طرف تماشاچیان ،چشم زخمی متوجه رستم باز نشود .چون ممکن است چشم زخم بخورد واز روی طناب بیفتد و آسیب ببیند.

 

یالانچی پهلوان در میان نمایش تماشاچیان را ترغیب می کرد که جهت تشویق رستم باز ،دستشان را به جیبشان برده و مبلغی خوبی را به دستمالشان بگذارند.ایشان چون به خواسته ی مورد نظرشان می رسیدند هر سال جهت اجرای نمایش به روستا می آمدند.راستی یاد باد آن روزگاران یاد باد.  

 

مراسم "چؤمچه خاتین"در یکان کهریز


درحدودبیست سال پیش در یکان کهریزدر هنگام بی بارانی مراسمی به عنوان "چؤمچه خاتین"انجام می گرفت بدین گونه چند نفرکودک جمع گشته وقاشق چوبی یا چمچه ی بزرگی رابه در خانه ها می بردندواین شعرهارا می خواندند:

چؤمچه خاتین نه ایستر؟

شیرهاشیر یاغیش ایستر

الی قولوخمیرده

بیرجه قاشیق سو ایستر

چاخ داشی ،چاخماق داشی

یاندی اؤره کیم باشی

آللاه بیر یاغیش گؤنده ر

گؤیرتسین داغی داشی

آلاداغین بولودو

یئتیملرین اومودو

اللاه بیر یاغیش گؤنده ر

آرپا بوغدا قورودو

درحقیقت باخواندن این اشعار از خدای جهانیان می خواستند که باران رحمت خود را نازل کندتا کارهای کشاورزی وکشت های دیمی اهالی روستا رونق گیرد.مردم معتقد بودند که قلب کودکان پاک است وخواسته شان از درگاه خدای بخشنده زود اجابت می شود.

 

 

       

یکان کهریزه گله ن سایاچی لار باره سینده

 

 

سایاچی لاری دئمک اولار اؤتوز یاقیرخ ایل بوندان قاباق آذربایجانین هر یئرلرینده گؤرمک اولاردی.سایاچی لارایلین بیرمعین زمانیندا کندلره گئدیب و اؤز نغمه لرینی اوخویاردیلار.بونلارین نغمه لرینده ،حیوانلاراوقدیم طبیعته عاید اولان سؤزلری گؤرمک اولار.سایاچی لار دئمک اولار بایرامین و یازین گلمه سینی موشتولوق وئره ردیلرافسوس اولسون کی ایندی لر بونلاری گؤرمک اؤلمور .آیری یئرلرده اولسالار خبریم یوخدی ولی یکان کهریزده اؤتوز –قیرخ ایل بوندان قاباق بو نغمه لری بیر عده شخص لرکی اطرافیده ن گلردیلر اوخویاردیلار.

یکان کهریزه گله ن سایاچی لار ایکی نفر اولاردی کی بیرینین الینده بیر زیرنا وبیرینین الینده ده،آغاجدان دوزه لنمیش بیر تکه(ائرکک کئچی)اولاردی.زیرناچی زیرناسین چالاردی واوبیریسی آغاجدان دوزه لنمیش تکه نی الینده اویناداردی ونغمه لرینی گؤزل بیر آهنگیلن اوخویاردی.بوسایاچی لار قاپی قاپی گزیب وهر قاپی نین قاباقیندا دوروب وبیرنئچه بند سایاچی نغمه لریندن اوخویاردیلارو ائو صاحبیندن پای ایسته یردیلر.ائو آروادلاری وگلین لری و اوشاقلاری بو سؤزلرین تاثیرینده ،ائولرینده اولان شئی لردن گتیریب وبوسایاچی لارا پای وئره ردیلر.بعضا ده پای لارینی وئرمکده یوبالداردیلار تا بونلارین نغمه لرینه دوباره قولاق وئرسینلر.

 

سایاچی لارین بعضی لریده شوخ طبع بیر آدام لار اولاردیلارکی سؤزلرینین اؤرتاسیندا گولمه لی سؤزلرده دئیه ردیلر و تاماشاچی لاری گولدوره ردیلر.

 

سایاچی لارکنده یئتیشنده، اؤز گلمه لرینی کندین اهلینه بیلدیرمک اوچون ایلک سؤزده بیئله باشلایاردیلار:

 

سایا سایا سایادان

 

دامازلیغی مایادان

 

سایا گلدی گؤردونوز

 

سلام وئردی آلدینیز

 

آلنی تپل قوچ قوزو

 

سایاچینا وئردینیز

 

سونرا قاپی قاپی دولانیب آروادلاردان وگلین لرده ن  پای ایسته یردیلر و بو سؤزلری اوخویاردیلار:

 

یاغ وئرن اوغلان دوغسون

 

آدینی محمد قویسون

 

اؤزوده سلطان اولسون

 

یاما وئره ن قیز دوغسون

 

آدینی نرگیز قویسون

 

باشی دا کئچل اولسون

 

قیسا قیسا گله نین

 

قیسماجاغی دار اولسون

 

باسا باسا گله نین باسماجاغی واراولسون...

 

یکان کهریزده رایج اولان ناغیل لاردان

یددی قارداش بیر باجی

بیری وار ایدی، بیری یوخ ایدی، تاری­دان سورا هئچ کیم یوخ ایدی. بیر آروار وار ایدی یئددی اوغلو. بو آرواد گئنه­ ده بویلو اولور. اوغلانلار شیکارا چیخارکن دئییرلر:

- آی آنا! بو دفعه بیر قیز دوغسان دوغموسان، آما اوغلان دوغسان بیز داها بیر ده بو ائوه آیاق قویمویاجاییق.

آنا دئدی:


ادامه نوشته

یادی از وطن پرست یکانی

شادروان سرهنگ محمد حسین خان یکانی معروف به سرهنگ مهرگان در 1287هجری شمسی در یکان کهریزچشم به جهان گشود.ایشان تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود ،در مدرسه ای که میرزا نوراله خان یکانی تاسیس کرده بود به پایان رسانید.بعد از مدتی به شهر مرند رفته وسپس در اداره ی آمار مرند استخدام گردید.

زنده یاد درسال 1308شمسی به تهران رفت و وارد دانشکده ی افسری شدودرسال 1339یا1340با درجه سرهنگ باز نشست گردید.بعد از بازنشستگی در شهر تبریز ساکن شده ودر دادگاه های نظامی تبریز به کار وکالت مشغول شد.

.وی از طایفه ی حمزه لوواز افراد روشنفکر وآگاه به زمان خود بود.زنده یاد سه برادر داشت به نام های محمد حسن خان ،میرزا محمود وآقاسلطان. مرحوم محمد حسن خان بسیار باسواد و اهل علم وادب بود به طوری که بعضی از سخنان وی هنوز هم ورد زبان مردم یکان کهریز می باشد.سرهنگ مهرگان صاحب یک فرزند پسر به نام دکتر هوشنگ مهرگان و سه فرزند دختر می باشدکه پسرش مقیم آلمان ویکی از دخترانش مقیم فرانسه می باشد.

ایشان درنهم شهریور ماه 1364 در سن 77 سالگی در شهر بیزمارک کشور آلمان به علت بیماری سرطان ،که برای معالجه رفته بود دار فانی را وداع گفت.لیکن وصیتی که کرده بود شخصیت و محبوبیت ایشان را بیش از پیش بالا برد.وصیت این وطن پرست یکانی چنین است:

"اگر من مردم جناره مرابه یکان کهریز برده ودربالای تپه(شیش تپه سی)که ملک شخصی خودم بوده دفن کنید."

بنا به وصیت این مرد وطن پرست ونیک نام ،پسرش دکتر هوشنگ مهرگان ،جنازه ایشان را از آلمان به یکان کهریز آورده ودر محل وصیتش دفن نمودند.

"روحش شاد و یادش گرامی باد."

ادامه نوشته

چندجمله قصار از شادروان میرزا نوراله خان یکانی

زنده یاد نوراله خان یکانی


رو سپيد هستم كه نه خيانت كردم و نه از شيفتگي ام به استقلال ميهنم و شرافتم كاسته شد.

تاريخ زمين مستدعي است كه در آن هيچ بذر سالمي گم نمي شود.

اگر وضع بدين منوال پيش رود بعيد نخواهد بودكه روزي در تاريخ ما بنويسند: عين الدوله (37) مردي آزاديخواه و قانون دوستي بوده است!

تاريخ حيات هيچ ملتي از تاريخ حيات مردان بزرگ آن ملت جدا نيست.

گريه كار پيرزنان كور و شل و عاجز و بدبخت است. نه كار مردان.  مرد گريه نمي كند.

به قول منتسكيو ما لايق آن نوع حكومتي هستيم كه خواسته ايم و داريم.

حكومت پارلماني يعني مقدرات مردم در دست خود مردم بودن.

در جنگ به خاطر يك مرده نبايد يك زنده را از دست داد.

عدالت خدايي ترين نعمت ها است كه بشر بدان نيازمند است.

مملكت با كفر مي ماند با ظلم نمي ماند.

دادگر هميشه ايمن مي خوابد.



ال و باش باره ده اصطلاحلار(میر هدایت حصاری)

 


اصطلاحلار آتالار سوزونه بنزه‌ديگينه باخماياراق, عين ساده‌ليک‌لري ايله, گونده‌ليک دانيشيقلاردا اوْنلاردان آرتيق ايشله‌نيرلر. دئمک اوْلارکي, هر ميللت‌ده بئله بير دانيشيق رسمي وار. مثلا" فارسجادا, اينگيليس‌جه‌ده چوْخلوقدا ايستيفاده اوْلونور. بئله‌کي اوْنلارين معناسي, بيلمه‌يه‌نلر اوچون عجيب و سوزون آنلاييشيني چتين‌له دير. اوْنا گوره بير ديلدن اوْ بيري ديله ترجومه ائتمک بو ايصطيلاحلار ايله تانيش اوْلمويانلار اوچون, چوْخ چتين و بعضا" غير مومکون  اوْلور. مثلا" دئييرلر بير نفر خاريجي لوْندوْندا قاطار ايله سفر ائده‌رکن واقوْن‌دا پئنجره‌نين قاباغيندا آياغ اوسته دوروب, ائشيگين منظره‌سينه باخيردي. بير زامان قاباقدا بير آغاجين بوداخلاري چوْخ ياخين اوْلدوغو اوچون, اوْ کوپه‌ده اوْلان بير اينگيليسي‌لي اوْنا خيطاب ائده‌رک دئيير. Look out بونون ظاهيري معناسي بودورکي «ائشيگه باخ» بير حالدا کي بو ايصطيلاحين معناسي بودور کي «موواظيب اوْلون» يعني خطرين ياخين اوْلدوغونو اوْنا خبر وئرير. آمما اوْ آدام اوْنون ظاهير معناسيني دوشونره‌ک بئله اوْ آدام دئييرکي «ائشيگه باخ» و فيکير ائديرکي ائشيکده ياخشي بير منظره اوْلدوغو اوچون بو سيفاريشي ائدير. اوْنا گوره باشيني پئنجره‌دن ائشيگه اوزادير و آغاجين بوداخلاري اوزونه ايليشه‌رک يارالييير.

بيزيم ديلده ده ايصطيلاحلارين سايي چوْخ- چوْخدور. دئمه‌ک اوْلارکي عادي دانيشيقلاردا هر سوز ايصطيلاح ايله دئييلر. اوْنلاري ييغيب يازاسان اوْنلارجا کيتاب اوْلار. اوْدورکي بوردا فقط بير ميقدارنومونه اوچون گتيريريک و آنجاق بير نئچه اَل- اوره‌ک- باش کيمي کلمه‌لر باره ده آرتيق ميثاللار گتيره‌جه‌ييک. و بورادا بونادا ايشاره ائده‌ک بو ايصطيلاحلار بعضي‌لري فارسلار طرفيندن ده منيمسه‌له‌نيب و اوْ ديله قاريشميش دير. خوصوصن محمد قلي اميني «فرهنگ عوام» آدلي کيتابيندا دئمه‌ک اوْلارکي بوتونلوک‌له آذربايجان ديلي‌نين ايصطيلاحلاريني فارسجايا چئويرميشدي. ائله کي اوْ کيتابا آذربايجان عامييانه فرهنگي (کولتورو) کيتابي دئسه‌ک چوْخ‌دا دوْغرو اوْلابيلر.

 

 

دئييملر

 

ال- اله‌وئرمک- ال بير اوْلماق- موتتحيد اوْلماق. بير بيرينه کومک ائتمک.

 

ال اوزمک- اوميدي کسمک,نا اوميد اوْلماق.

 

ال آياغا دوشمک- اوزونو ايتيرمک[ بير ايشدن ناراحات اوْلماق, بير ايشين واقع اوْلماغي‌نين قاباغيني آلماق اوچون چاليشماق.

 

ال آياغيني ايتيرمک- نظير: ال آياغا دوشمک, قوْرخويا دوشمک.

 

ال به‌ياخا اوْلماق- ساواشماق.

 

ال بير اوْلماق- کيمسه نين علئييهينه بير لشمک.

 

اَل- رقيب, ايش رقيبي. مثلن: بو ايشدن داها يوْخدور, ال چوخاليبدير. بير اوْيون اوْيْناماق: اوْتور بير ايکي اَل اوْيناياق گئدک. يکانات‌دا بير شئيي ساياندا بئش- بئش سايارلار. هر بئش‌دنه‌يه بير اَل دئيه‌رلر.

 

ال- آياغيني ييغيشديرماق- کيمسه‌ني يئرينده اوْتوردوب, اليني کسمک. موعدافيعه اوچون حاضيرلانماق.

 

الدن اله‌دوشمک- بير شئيين نئچه آدامين الينه دوشمه‌سي. بير آروادين يا قيزين پيس يوْلا دوشمه‌سي.

 

الدن گلمک- ايمکان- باجاريق- مومکون اوْلماق- باجارماق.

 

الده‌ن گئتمک- الدن چيخماق, بيرزادي الدن وئرمک.

 

اله داغ باسماق- تووبه ائتمک, بير ايشي بير دفه‌ليک ترگيتمک. بير نوو آند ايچمک و عهد ائتمک دي.

 

اله دوشمک- تاپيلماق. پيس يوْلا دوشمک.

 

اله سالماق- اله گتيرمک- سريمه‌ک, مسخره‌يه قوْيماق.

 

اله‌گلمک- حاصيل اوْلماق (تاپيلماق).

 

الي آغير اوْلماق- ۱- بير آل‌وئرچي‌نين سحرچاغي ايلک موشتريسي اوْلسا اوْگون اوْنون بازاري کاساد اوْلار. عکسينه اوْلاراق الي يونگول آدام آداما سوفته وئرسه اوْگون اوْنون ساتيشي چوْخ اوْلار. ۲- بير آداما اليني وورسا چوْخ اينجيده‌ر دئيه‌رلر الي آغيردي دول آرواد آلاجاق دير....

 

الي ايري اوْلماق- اوْغروچو آدام.

 

الي يونگول- الي آغير آدامين ضيددي....

 

اليز آغريماسين- اليز وار اوْلسون.

 

اليز(اللريز) وار- اليز وار اوْلسون, ساغ اوْلون.

 

الين داليسينا داغ باسماق- بودا هامان دي البتته هئچ کيم بو سوزو دئمک‌له, الينه داغ باسماز, لاکين دئيه‌رکي: من داها اليمين داليسينا داغ باسديم کي بير داها فيلان ايشي گورمويم.

 

الينه ايش وئرمک

 

اليني کسمه‌ک- کيمسه‌نين ديخالتينه, ايشتيراکينه, بير يئره سوْن وئرمک.

 

مثللر

 

ال سويا يئتيرمک- قضاي حاجت ائتمک- سو باشينا چيخماق و ساير...

 

ال منيم اته‌ک سنين- کيمسه‌يه متوسل اوْلاراق, ايلتيماس ائديب, يالوارماق.

 

اَل- اَلي تانييار- بيرکسه پول يا بير شئي وئرديکده, آيري آداما حواله ائتسه دئيه‌رلر. من سني تانيرام. سنه وئرميشم, سندن آلاجاغام هر کسه وئرميسن منه مربوط اوْلان ايش ده‌ييل. اوزون گئديب آليب منه قايتارماليسان.

 

الي قوْلتوغوندا قاليب فاغير اوْلوب, چاره‌سيز قاليب.

 

الين ايچي قاشينماق- آدامين الينه پول گله‌جکدير.

 

الين گوتور- اوزون يو- يعني فقط همين دير: اوْنون منه وئرديگي بير دفه ۱۰۰تومن و بير دفه‌ده اللي تومن اوْلوب, داها الين گوتور- اوزون يو, بير شاهي دا گورمه‌ميشيک.

 

اليندن گله‌ني مين قابا چک- يعني من سنين تهديدلريندن قوْرخمورام. هر نه اليندن گلير اسيرگه‌مه.

 

اليني دالدان باغلاييب- يعني بو اوْندان‌دا پيسدي. مثلا" بيز دئييرديک فيلانکس خسيس آدام‌دي. آمما ايندي بو اوْنون اليني دالدان باغلاييبدي.

 

اوره‌ک باره‎ده ايصطيلاحلار

 

دئييملر

 

اوره‌ک- قوووت-ي-  قلب مثلا": سنين اوْرادا اوْلماغين بيزه بويوک اوره‌ک دي.

 

اوره‌گين اَريمه‌سي- چوْخ نيگران اوْلماق, چوْخ غوصّه ائتمک.

 

داش اوره‌کلي- چوْخ رحم سيز آدام.

 

اوره‌يي نزيک- حساس و  مهربان آدام.

 

اوره‌کده‌ن گلمه‌ک- قييماق. صداقت ايله دئييلن سوز.

 

اوره‌کدن گلمه‌مک- قييماماق.

 

اوره‌کلنمک- جوره‌ت تاپماق. [اوشاغين بير نفري گوروب بيردن آغلاماغي. مثلن: اوشاق مني گوردوکده اوره‌کلندي].

 

اوره‌کلي- قوْرخماز- جاساراتلي آدام.

 

اوره‌يي اوزولمک- برک قوْرخماق.

 

اوره‌يي اوزمک- قوْرخوتماق. بير شئيي گوتوروب, مصرف ائده‌رک تقريبا" قورتارماق. مثلن گئتديم گوردوم کيشميش توْرباسي نين اوره‌گيني اوزوبدولر.

 

اوره‌يي بولانماق- قوسماق.

 

اوره‌يي آچيلماق- شاد اوْلوب قوصّه‌لري داغيلماق.

 

اوره‌ييني آلماق- اينجيک‌ليگيني رفع ائتمک. ريضايتيني اله گتيرمک.

 

اوره‌گيندن خبر وئرمک- بيري‌نين لاپ ايسته‌ديگي سوزو دانيشماق.

 

اوره‌کدن چيخماق- اوره‌ييني آلماق.

 

اوره‌يي سيخيلماق- کده‌رلنمک- حووصله‌سي قاچماق.

 

اوره‌ک وئرمک- جوره‌ت وئرمک- تشويق ائتمک.

 

اوره‌يي قيريلماق- بيردن شوْک واريد اوْلماق, قوْرخماق.

 

اوره‌ييني بوْشالتماق- اوره‌يينده اوْلان گيلايه‌لري, ناراضي‌ليقلاري ديله گتيريب, ائشيگه توکمک.

 

اوره‌ک يانماق- يازيغي گلمک, چوْخ موتأثّير اوْلماق.

 

اوره‌ک سينديرماق- بيري‌نين قلبينه ده‌يمک.

 

اوره‌يه ياتماق- خوْشا گلمک- به‌يه‌نمک.

 

اوره‌يين ياغي اريمک- نيگرانليق.

 

اوره‌يين سرينلمه‌سي- اينتيقام آلاراق, تلافي ائديب, راضي دوشمک. ظاليمين جازاسينا چاتديغيني گوردوکده خوْشحال اوْلماق.

 

اوره‌يي کووره‌ک آدام- اوره‌يي نازيک و مئهريبان آدام.

 

اوره‌کدن اوره‌گه يوْل وار- سن اگر منيم خاطيريمي ايسته‌ييرسن, من ده ائله سنين خاطيريني ايسته‌ييرم.

 

اوره‌ک سوزو- اوره‌کدن گله‌ن سوز. اينسانين نييتي و ايسته‌ديگي سوز.

 

اوره‌ک توتولماق- کده‌رلنمک, اوره‌يي سيخيلماق. و سايير...

 

 

 

مثللر

 

آغ اوره‌ک آدام- قوْرخان آدام.

 

باش باره‎ده ايصطيلاحلار

 

دئييملر

 

 

 

آدام باشي- آدام حئسابي.

 

آدامين باشينا دوشمک- بيردن بير سوزو بهانه ائده‌رک چوْخ اوزاتماق.

 

اوز باشينا- صاحابسيز اوشاق يا مال, کيمسه دن ايطاعت ائتمه‌يه‌ن, آوارا....

 

اوزه الي, اوزباشي‌دير- کيمسه‌يه‌موحتاج دئييل, موستقيل‌دير.

 

بادشدان سوْوماق- باشدان ردّ ائتمک.

 

باش آچيق- حيجاب‌سيز- آشکار- باش آچيق مکتوب.

 

باش آشاغي- يئنيشه.

 

باش آلچاقليق- (فا. سرشکستگي), خجالت‌ليک گتيره‌ن ايش.

 

باش آليب گئتمک- ائوين وضعييتي‌نين پوْزغون اوْلماسي, هر شئي, توکولموش حالدا اوْلماسي.

 

باش اوسته- ايطاعت ائده‌رم...

 

باش ايمک- ايطاعت ائتمک.

 

باش- بئينيميز گئتدي- دنگه‌سر اوْلدوق, باش بئينيميزي آپاردي, چوْخ دانيشدي.

 

باش باشا چيخماق- بيرآل وئرده نه منفعت نه زييان ائديب آنجاق ماياسيني چيخارتماق.

 

باش- باشاقوْيماق (قوْشماق)- بيريني اله ساليب, سريمک, شوخلوق ائتمک.

 

باش باغلاماق- اوْغورلاماق- ايريليک يوْلو ايله اله گتيرمک. تداروک گورمک.

 

باش تاپماق- باش چيخارتماق.

 

باش توتماق- اوز وئرمک و نتيجه‌يه چاتماق.

 

باش چيخارتماق- باشا دوشمک.

 

باش چکمک- سرکئش ليک ائتمک.

 

باش حئسابي- آدام حئسابي.

 

باش داشي- قبير داشي.

 

باش دوْلانديرماق- کئچينمک.

 

باش ساخلاماق- بير ته‌هر ياشاماق و ائحتيياط ايله رفتار ائتمه‌.

 

باش ساغليغي وئرمک- اولوسو اولنه  تسلييت دئمک.

 

باش قاچيرتماق- بير ايشين آلتيندان بوْيون قاچيرتماق.

 

باش قالديرماق- طوغيان ائتمک, شوريش ائله‌مک.

 

باش قولاغين گئتمه‌سي- ذيلله اوْلماق.

 

باش قوْيماق- جاندان کئچمک.

 

باش کئچيرتمک- بير ته‌هر زامان کئچيرتمک.

 

باش گتيرمک- تله‌سمک, قديم باش آپاران قاصيدلر تئز شاهين حوضورونا چاتيب انعام آلماق اوچون و باشين اييله‌نمه‌مه‌سي اوچون گئجه- گوندوزه سالاراق آت چاپيردارديلار.

 

باش گوتوروب گئتمک- ترک وطن ائتمک.

 

باش منيم- باش اوْنون- نا غافيلده‌ن اوز- اوزه چيخديق.

 

باش- نفر, بويوک, اوستون, تيريه‌ک واحيدي‌دير. بئش باش کوفله‌ت, بير باش سوْغان, هاميدان باشدير.

 

باش وزير- نخست وزير.

 

باش وورماق- باش چکمک.

 

باش يارما- محرم ليک‌ده باشلاريني يارانلارين ايشي.

 

باش يوخاري- يوْخوشا.

 

باش يوخاري جاواب- باشدان سوْوما جاواب.

 

باشا اوْيون گلمک- چوْخلو حاديثه‌يه‌,دردسره دوشمک.

 

باشا باش- برابر- بو باشدان اوْ باشا, هاميسي.

 

باشا چاتماق- سوْنا چاتماق.

 

باشا دوشمک- دوشونمک, آنلاماق.

 

باشا گله‌ن حاديثه- آلين يازيسي.

 

باشاسالماق- دوشوندورمک.

 

باشچي- سردسته, رييس.

 

باشدا دوْلانديرماق- يالانچي وعده‌لر ايله واقتي تلف ائتمک.

 

باشدان ائله‌مک- بوْش سوزلر ايله بيريني يوْرماق و ذيلله ائله‌مک.

 

باشدان اوْلماق- کيشي‌نين «مني» سي‌نين انزالي (توکولمه سي).

 

باشدان سوْوما- باش‌دان سوْوماق ايله گورولن ايش.

 

باشي آشاغا آدام- آبيرلي و کيمسه ايله ايشي اوْلمويان آدام.

 

باشي اوجا- ايفتيخارلي آدام.

 

باشي بير ائله‌مک- بير بالينجا باش قوْيماق. مثلن  دئدي گل باشيميزي بير ائلييه‌ک.

 

باشي پوزوخ- پريشان و نظم‌‌سيز آدام.

 

باشي سوْيوخ (لوخ)- لاقئييد, ديققتسيز آدام (لاقئيدليک...)

 

باشيمي قاشيماغا ماجاليم يوْخدور- چوْخ گيريفتارام- واقتـيم يوْخدور.

 

باشين بدنه آغيرليق ائتمه‌سي- اوزونه يئرسيز دردسر آچماق ايسته‌يه‌ن آدام.

 

باشين بندليگي- مشغول اوْلماق.

 

باشيني قيليجا سورتمک- بهانه داليسينجا گزيب, ايجه‌شمک, دردسر آختارماق.

 

بوباشدان- ايشين اوليندن, اينديده‌ن.

 

بويوک باش- طايفانين يا بير تشکيلاتين بويوکلري.

 

بير باشا- دورمادان بير ايشي گورمک.

 

ديري باش- ساليم, جَلد.

 

هئره‌باش- قوزولارين و اوْولاخلارين قاباخ دوْغولانلاري.

 

هوش باش- حافيظه و فيکير جمع‌ليگي.

 

مثللر

 

باشيندان يئکه دانيشماق- اوز حدديندن يئکه سوزلر دئمه‌ک.

 

یازانی:رحمتلیک میر هدایت حصاری

 

یکان کهریزده حیوان لارا عاید اولان مثل لر

حیوانلار لا ایلگی لی مثل لردن:

1

تولکو قاچیردی بیر نفر دئدی:

-نه اولوبدور نییه قاچیرسان؟

تولکو دئدی:

-دوه لری توتورلار.

دئدی:

-سن کی دوه ده ییلسن.

دئدی:

-من گلیب ثابت ائدینجه کی من دوه ده ییلم، ده ریمی بوغازیمدان فیریغ چیخاردارلار.

ادامه نوشته

شجره نامه سید شادروان میر قلنج


شجره نامه سید شادروان میرقیلینج (قیلینج بابا)که با 14 واسطه از اولاد امام زین العابدین (ع)می باشد.

سیدعلی مشهور به( میر قیلینج  )ابن سیدمحسن بن سیدحسن الحسین الفاطمی المدفون فی کوه کمر ،بن سید علی بن سیدشریف الدین بن سیدمحمدمهدی ملقب به حجازی بن سیدشجاع الدین بن سیدمحمودبن سیدعقیل بن سید احمدبن سیدعلی بن سید حسین بن سید جعفربن سیدحسن بن سیدعلی بن الامام زین العابدین و فخرالساجدین علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم من الله الاف التحیه والسلام.

این جانب که افتخارانتساب به این سلسله جلیله را داشته وشاخه هایی از این درخت بارور می باشم این شجره طیبه را با استناد از چند شجره ی قدیمی واز شجره ی مرحوم میرجهانگیرخان مشهور به ناظم الملک که از اولاد مرحوم میر قیلینج می باشد و نسابه ی بزرگوارآیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی مرحوم آن را مرقوم فرموده اند تهیه و تنظیم نمودم والحمدلله اولا وآخرا.فی شهرالرجب سنه1432

                              سیدهادی بن آقا میرجواد حمزه لو

مزار دو سید بزرگوار شادروانان آقامیر جواد و فرزندش سید حاج آقا


ادامه نوشته

یکان کهریزده او ایشلری کی عیب ساییلار:

یکان کهریزده او ایشلری کی عیب ساییلار:


1-باشماقین دابانین یاتیتماق.


2-جورابسیز دولانماق.


3-اؤر تولو قابدا سو ایچمک.


4-ائشده ساققیز(آدامس)چینه مک.


5-ائشده بیر شیء یئمک.


6-یول گئدنده دونوب دالییا باخماق.


7- کتی چیکنه آتماق.


8-مجالسده بورنی چکمک.


9-یئره توپورمک.


10-بیر آداما دال چئویرمک.


11-آتا آنانین یانیندا قیچ اوزاتماق.


12-آرواداولان یئرده شوخلوق ائله مک.


13-اوجادان گولمک.


14-جوانین باش اوزاتماسی.


15-جوانین قیرمیزی و ساری رنگده پالتار گیرمه سی.


16-...

یکان کهریزده ایشله نن اصطلاردان نئچه نمونه:


 

یکان کهریزده ایشله نن اصطلاردان نئچه نمونه:


1-آغزیندان سوت قوخوسو گلیر(اوشاق سان)


2-سنین آغزین یئمی ده ییل(بیریئمه لی زاد یییه نده آیریسی ایسته سه شوخلوغونان بو اصطلاحدان استفاده ائده ر)


3-پیشیک آسقیردی(بیر نفر قوولونا عمل ائتمه سه طرف دیییه رنه اولدو به پیشیک آسقیردی؟)


4-بیرده منی گؤرنده قولاغین دیبین گؤره رسن(بیربیرینده ن ایسته سه رابطه سین کسسین بواصطلاحی دئیه ر)


5-ائله بیل کی بیزی یئرده ن گؤتوروبدور(منت قویان آدامین قاباقیندا دییه ر لر)


ادامه نوشته

یکان کهریزده رایج اولان آتالار سؤزلریندن نمونه لر

1-    آت مينه نين دي ، دون گييه نين .


2-    آتي آت يانیندا باغلاسان ، هاييني داگؤتورمسه ، هويونو گؤتوره ر.


3-    آتيني ساتان ، نوختا آلانماز.


4-    آج تويوق ياتار يوخودا داري گؤره ر.


5-    آجين توخدان خبري اولماز.


6-    آدام گره ک سؤزو آغزيندا پيشريب ، چيخاردا .


7-    آدامين آلنينا يازيلاني پوزماق اولماز.


8-    آغا بويوردو سور دره يه ، سوردره يه .


9-    آغاجي اوز ايچندن قؤرد يئيه ر .


10-  آغيل باشده اولار ياشدا اولماز

ادامه نوشته

یکان کهریزده رایج اولان تاپماجالاردان نمونه لر


 

تاپماجا

تاپماجالارعصیرلر بویی خالقین آغیز ادبیاتی نین بویوک و مهم بیر حصه سی اولاراق،ذهن لرین آچیلماسی و ایشیقلانماسی اوچون مهم بیر وسیله دیر.خصوصا اوشاق لار اوچون چوخ اهمیت لی بیر تربیه و تعلیم وسیله سی ساییلار.بوآغیز ادبیاتی هر یئر لرده استفاده اولوناراق،یکان کهریزده ده،ایللر بویی خصوصا قیش گئجه لرینده دئیییلردی.آشاغیدا یازیلان تاپماجالاریئکه ن ده رایج اولان تاپماجالارداندیلار.افسوس اولسون کی ایندی بو تاپماجالاردان آز استفاده اولونور.

 

1

آخشام باخدیم چوخودو سحر باخدیم یوخودو

ادامه نوشته

یکان کهریز ده هفته گون لرینین آدی

 

یکان کهریزده قوجا کیشی لر و قوجا آروادلار هفته گون لرینه بئله دییه للر:


شنبه___________هفته بیری


1شنبه__________هفته ایکی سی


2شنبه__________بنی مییه


3شنبه__________ده ویر


4شنبه__________چرشنبه


5شنبه__________بازار


جمعه__________جومه


قدیم زاماندا یکان کهریزده سه شنبه گون لری مکتب لرده تزه درس وئریلمه ییب ،گئچه ن هفته ده اوخورلانان درس،دؤره اولوناردی .بو نا گوره بو گونون آدی  ده ویر قالمیشدیر.


پنجشنبه گونلری یکان کهریزده بازارتشکیل تاپار،بونا گؤره بو گونون آدی بازار قالیب دور.

منبع:آذربایجان فولکلورو-یازانی رحمتلیک میرهدایت حصاری


تصویری از هفته بازار یکان کهریز

یکان کهریزده اولان قوشلار وچول حئیوان لاری

یکان کهریزده اولان قوشلار:



قه جیر(عقاب)-پالانلی قه جیر-گؤورچین-ککلیک-باغری قره-چاغالان-قیرقی-بایقوش-بیلدیرچین-

قارقا-سئرچه-قه یله نقوش-توله ققه ی-چوبان آللادان-قه جه له-بوببو-گئجه قوشو-آری

قاپان-توت قوشو-حاق قوشو-سیغیرچین-آغاج ده لن-عیساق موساق قوشو-بولبول –سار و...



چول حئیوان لاری:



قورد-تولکو-اؤو-دووشان-چاققال-کیرپی-توسباغا-عقرب-بووه-ایلان-ایلان آغی وئره ن-کرتن که له و...

یکان کهریزده اولان اودلار و دوا درمان بیتگی لری

یکان کهریزده اولان دوا درمان بیتگی لری:


ختمی گولو-امه ن کومه جی-بیزووشا-بنووشه-شیرین بیان-آجی بیان-بات بات-به به نک-چول

نعناسی-چول قاپیزی-شووه رن-ممه لی اوزرلیک-ککلیک اوتو-مریم نخودی-چوبان کیربیتی-دوه

قارنی-قالقان-گاوزبان-گزنه-چایل-یارپیز-ایت بورنی-گتیران و...


 

یئمه لی اودلار:


کاکوله-قزه یاغی-کشنیش-پارپینه-که له مه کئشیر-به به نک-کیریش-گؤمران-یئلمیک-

اوشقون-بوغ بوغی-آل آلما-قوش دیلی-اینجی بیر-بولول-نوروز گولی-چیددیق-خاتون

بارماغی-قوش اوزومی-چوبان اببکی-یمیشان- پرپینه و...


مناظره شادروانان سید محرم یکان کهریزی وفاطمه بگیم آفتابی

 

گویندروزی شادروان سید محرم یکان کهریزی به مرحوم کربلایی حیدر صفری که هر دو از اهالی یکان کهریز بودندبه کربلایی حیدر که گهگاهی قصابی می کرد چند کیلو گوشت سفارش می دهد.در همان روز مرحوم مشهد سیفعلی فرزندکربلایی حیدر گوسفند لاغری را از میان گله ی گوسفندان برای کشتن و فروختن گوشتش آورده بود.بعداز کشتن گوسفند   بنا به سفارش سید محرم چند کیلو گوشت همان گوسفند رابه خانه ایشان می فرستد.سید محرم گوشت را برای کباب آماده کرده و جهت پخت به روی منقل می گذارد.ولی گوشت کف کرده و ذغال های گداخته را خاموش می کند.چون گوشت گوسفند لاغر برای کباب کردن مناسب نمی باشد. خلاصه  سید محرم که ذوق شعری داشت  کسی  را به خانه کربلایی حیدر می فرستدوازهمسر او،خانم فاطمه بگیم آفتابی که او نیز علی رغم بی سواد بودنش طبع شعری داشت جهت نشان دادن گوشت وجواب دادن به شعر هایش به خانه اش دعوت می کند . این دو شاعر بی سوادفی البداهه مناظره می کنندکه عین  سؤال و جواب ایشان چنین است.البته این اشعار زیبا و شنیدنی مربوط به هفتاد یا هشتاد سال پیش است.



ادامه نوشته

نام بعضی از دره ها وصخره های یکان کهریز

نام بعضی ازدره ها وزمین های یکان کهریز به زبان محلی:

دیزه پینه –خلفه لن – بکیر یوردو – بهشت دره سی – قیزوولو –گونئی –بنالی دره – کالاوا آغیلی-ساری آغیل-قوزئی آغیل-قره قوش-چاد دره سی-قانلی دره-ال اللر-جامی دره سی-ایصابباح اوتاغی- تولکی دره سی-گئچی آغیلی-کافتارلیق-میل قیه سی-بالیق دره سی-گؤی دره-قوش تپه سی-بئی ممد (بیگ محمد)دره سی-گؤی تپه-میل دوزو-و...

نام بعضی از صخره های یکان کهریزبه زبان محلی:

صاندیق داشی-سکینه خاتون اوتاغی-قوزو داشی-جهره داشی-هاچا قره-حاجی مردالی (مردعلی) داشی-میرزالی(میرزاعلی)قالاسی-ساری داش-بال داشی-حوض اوستو،قبله داشی_

آغ اتاق و...


یکان کهریز دیار علم وفرهنگ

 

روستای یکانکهریز مرکز منطقه ی یکانات بوده که از شمال به اصل کند و مغولو واز جنوب به ایلات اینانلو(خلخال) واز مشرق به یکان علیا واز طرف مغرب به ینگجه کرد مربوط می شود.این روستا در یک دره ی نسبتا عریض قرار گرفته که رودخانه ی خشکی از وسط آن رد می شود.از این رودخانه در روز های بارانی شدید،سیل جاری شده ودر نهایت به دشت یکانات منتهی می شود.

 

در دو طرف روستا کوه هایی قرار گرفته ودر قسمت پایین روستا جلگه ی وسیعی وجود دارد که تقریبا تمامی مزارع را تشکیل می دهد.بیشتر زمین های جلگه صاف و قابل کشت است ولی اکثر زمین هایش سنگلاخ است که بدین جهت در اصطلاح "داش یکان" نامیده می شود.این روستا تابستان های خنک و بهار و پاییز سرد و زمستان سردی دارد.

 

زراعت های مهم یکان کهریز،گندم،جو،بوده که محصولاتی نظیر آفتابگردان،نخود،لوبیاو...کشت می شود.درختان میوه ی این روستا عبارت انداز:زردآلو،گردو،سنجد،توت،آلبالو،بادام و...  .

 

اراضی این روستا از دیگر دهات یکانات بیشتر است به طوری که تنها دشت یکانات با اراضی دیگر ده ها برابری می کند.جاده خوی –جلفا از قسمت پایین این دشت عبور می کند که از قدیم ترین راه ها به شمار می رود.قبل از این که راه های ایران آسفالت شود،این راه سنگ فرش شده بود.این جاده را در جنگ جهانی اول (1918-1914م)روس ها زمانی که در ایران بودند احداث کرده اند.حتی در جنگ جهانی دوم این جاده برای روس ها قابل اهمیت بود.در زمان مشروطیت نیز برای مشروطه خواهان اهمیت زیادی داشت به طوری که این جاده در دست مشروطه خواهان یکان بود.

 

اهالی روستا،به علت درآمد بیشتر اکثرا در شهرهای مختلف ایران از جمله:ارومیه،شیراز،تهران،بندرعباس،خوی ،مرند،تبریزو...به شغل هایی مانند پیمانکاری،آسفالت کاری و...مشغولند.البته در زمان های قدیم نیز تعداد زیادی از افراد این روستا،برای داد و ستدو کسب در آمد،به شهر های خاج از مرزمثل:تفلیس،پطرزبورگ،استانبول،باکو،گنجه،نخجوان و...مسافرت می کردند.خیلی از آن ها در بعضی از آن شهر ها مانند گنجه و باکوو...ماندگار شده بودند که اولاد بعضی از آن ها هم اکنون با خویشاوندان خود در یکان و سایر شهرستان ها ارتباط داشته و رفت آمد می کنند.لارم به ذکر است تعداد زیادی از مردم روستا درنهاد هایی مثل سپاه،ارتش ،آموزش پرورش،نیروی انتظامی،دادگستری وسایر ادارات مشغول خدمت هستند.البته کارمندان آموزش و پرورش بیش از سایر کارمندان است.

 

گفتنی است که عده ای نیز در کارهای کشاورزی ودامداری در اطراف روستا فعالیت می کنندودر آمد قابل توجهی دارند.ضمنا یک باب مرغداری ویک باب گاوداری شیری توسط دو تن از افراد روستا احداث شده که گام مثبتی در ،درآمد روستا محسوب می شود.

 

 

 

یکان کهریز دلاورمردان زیادی را در دامان خود پرورش داده است.در جنگ هایی که در زمان آق قویونلو ها و تیموری ها و حتی در زمان صفویه در منطقه یکانات رخ داده است اسب سواران جنگجوی یکان معروف بود.در جنگ چالدران یکانیان فعالانه شرکت داشتند چنان که زبان به زبان نقل شده در منطقه چالدران چندیین جنگجوی یکان مدفون هستند.در زمان مشروطه نیز شیر مردان زیادی چون میرزانوراله خان یکانی نقش به سزایی داشتند به طوری که گشایش شهر های خوی،مرند،جلفاوسلماس به دست آنان صورت گرفت.(رجوع کنید به" تاریخ هیجده ساله آذربایجان "نوشته ی احمد کسروی)

 

در دوران دفاع مقدس نیز یکانیان درپاسداری از وطن عزیز ایران،در جبهه های حق علیه باطل شرکت داشتندوشهدای زیادی را تقدیم انقلاب عزیز ایران اسلامی نمودند.

 

این روستا علی رغم کوچ مردم، بیش از 600خانوار داردو نزدیک به 4.5 هزار نفر جمعیت دارد.اهالی این روستا افرادی مهربان،کاردان،وشجاعی هستند که در طول تاریخ از دلاوری های ایشان سخن رفته است.

 

ابنیه های قدیمی:

 

1-مسجد جامع:این درزمان شاه عباس اول بنا شده بود که چندین سال پیش توسط اهالی تجدید بنا گردید.

 

2-مقبره میر قیلینج(قیلیج بابا)

 

3-حمام قدیمی که اکنون پابرجاست و نیاز به مرمت دارد.

 

4-امامزاده ی سلطان ارجیس

 

امکانات روستا:

 

برق-گاز-آب-تلفن –بهداری-خانه ی بهداشت –زایشگاه-دهیاری- کتابخانه-مخابرات-خانه ی قرآنی-تالار(میزرانورله خان یکانی)-آموزشگاه از اول ابتدایی تا مقطع پیش دانشگاهی-پست بانک –کانون فرهنگی شهید رضوی-شرکت تعاونی روستایی-خدمات کشاورزی -مجتمع فنی و حرفه ای -پایگاه شهیدمعصوم جعفری وشهید محمدزاده-استادیوم ورزشی-مهدکودک-اداره گاز

 

طوایف یکانکهریزبه زبان محلی:

 

1-اوغوزلو 2-حمزه لی 3-حاصارلی 4-چایلو 5-یارغئییب لی 6-قه یه لی

 

گفتنی است که در هنگام تشکیل روستا طایفه ی اوغوز قبل از دیگر طوایف در این روستا ساکن شده اند.وجود قبرستان کهنه و چشمه ی گوللو بولاق و نامگذاری این قسمت از روستا به نام "کند ایچی"دلیل بر قدیمی بودن این طایفه و اصلی بودن این قسمت روستاست.

 

قنات های روستابه زبان محلی:

 

1-بویوک کهریز 2- تزه کهریز 3-ائل کهریزی 4- آغ کهریز 5-آدی گؤزل کهریزی 6-یارغئییب گولو(کهریزی) 7-قیزوولی کهریزی 8-کلبم مد(کلبه محمد)گولو(کهریزی) 9-گوللو بولاق(آب این قنات برای آشامیدن از دیگر قنات هابهتر است.) 10-قانلی کهریز 11-شور کهریز 12-ملیشکه کهریزی 13-میر صفر کهریزی 14-امامزاده کهریزی 15-جعفر قولو گؤلو 16-نصیر آباد کهریزی 17-حاج ابوالحسن کهریزی 18-آغامیری کهریزی 19-یومرو داش گؤلو 20-نیفتالی(لطفلی)کهریزی 21-میرحسین کهریزی 22- قورو گؤل 23-میر جعفر کهریزی 24-دره کهریزی 25- دیزه پینه کهریزی 26-خان کهریزی 27- مصطفی گؤلو

 

مقبره ها:

 

1-مقبره مرحوم میر قیلینج 2- مقبره ی روحانی شادروان آقا میر جواد 3-مقبره سرهنگ مهرگان

 

 

 

 

 

گفتنی است که سرهنگ مهرگان  برای طبابت به کشور آلمان پیش فرزندش دکتر هوشنگ مهرگان رفته بود که در آنجا در گذشت و بنا به وصیت خودش جنازه ایشان را از آلمان به این روستا آوردند ودر محلی بنام "شیش تپه"در نزدیکی روستا به خاک سپردند.

 

روحش شاد ویادش گرامی باد.

 

مساجدیکان کهریز:

 

1-مسجدجامع 2- مسجد امام حسین(ع) 3- مسجد باب الحوایج(حاصار مسجدی) 4-مسجد انگج 5-مسجد امام رضا(معروف به مسجد غریب) 6-مسجد باب الحوایج (چایلو مسجدی) 7-مسجد صاحب الزمان 8-مسجد سیدالشهدا 9-مسجد حاج علی اصغر 10-مسجد محمد رسول الله (معروف به بابا علی مسجدی) 11-مسجد حضرت ابالفضل(ع)

 

حسینیه ها:

 

1-حسینیه مسجد جامع 2- حسینیه مسجد صاحب الزمان 3-حسینیه سیدالشهدا 4- حسینیه حضرت علی اکبر(ع)

 

زینبیه ها:

 

1-زینبه ی صاحب الزمان 2-زینبیه ی سیدالشهدا

 

مدارس یکان کهریز:

 

1-دبستان پسرانه عمار 2-دبستان دخترانه سوده 3-مدرسه راهنمایی پسرانه 22بهمن 4-مدرسه راهنمایی دخترانه عصمت 5-دبیرستان پسرانه شهید مظفر جنگی 6-دبیرستان دخترانه عبرت 7-پیش دانشگاهی پسرانه شهید مظفر جنگی 8-پیش دانشگاهی دخترانه عبرت

 

مهدهای کودک:

 

1-مهد کودک متین 2- مهدکودک شادی

 

 

 

 

 

 

 

 

نویسنده:میر بهرام رستمی