آورده اندکه:
سلطان سنجر را در آن وقت که به دست غزان گرفتار شده بود، پرسیدند: «علت چه بود که ملکی بدین وسعت و آراستگی که تو را بود، چنین مختل شد؟»
گفت:« کارهای بزرگ به مردم خرد فرمودم و کارهای خرد به مردم بزرگ؛ که مردم خرد کارهای بزرگ را نتوانستند کرد و مردم بزرگ از کارهای خرد عار داشتند و در پی نرفتند. هر دو کار تباه شد و به نقصان ملک رسید و کار لشکری و کشوری روی به فساد آورد.»
(تذکره ی دولتشاه سمرقندی)
******
مردی از دیوانه ای پرسید: «اسم اعظم خدا را می دانی؟»
دیوانه گفت: «نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت!!»
مرد گفت: «نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟»
دیوانه گفت: «در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه
هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم؛
از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه ی اتحاد
مردم، نان است».
( مصیبت نامه ی عطار)